ای شهنشاهی که هر جا در جهان آزاده ایست
از میان جان و دل شد بنده احسان تو
بسکه با خلقان عالم همتت اکرام کرد
گشت تاریخ مکارم در جهان دوران تو
عرضه دارد کمترین بندگان ابن یمین
یک سخن در بندگی گر باشدش فرمان تو
بر جنابت هر که باشند از عوام و از خواص
هر یکی شغلی معین دارد از دیوان تو
لیک از آنها گر یکی کاری بدشواری کند
هست غیری نصب کردن بهر آن آسان تو
وانکه من چاکر بدان موسوم کردم خویش را
در همایون حضرت چون روضه رضوان تو
وانگهر پاشی بود زین بنده بر رسم نثار
در میان بزم و رزم و مجلس و میدان تو
ای تو در مردی علی آئین و من قنبر ترا
وی تو در سیرت محمد سان و من حسان تو
در خراسان و عراق اکنون کجا داری نشان
شاعری کو همچو من باشد مدایح خوان تو
چون روا باشد کز اینسان بنده بیمثل را
لقمه ئی روزی نباشد بی جگر بر خوان تو
گرچه نانت گندم است و آستانت جنت است
من نیم آدم چرا بی بهره ام از نان تو
گوهرم صد جای دیگر گرچه میآرد بها
لیکن این سودا ندارد سود با هجران تو
در فراغت گر شود فردوس اعلی جای من
یعلم الله کآیدم خوشتر ازان زندان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش و مدح یک پادشاه میپردازد که دارای مقام و عظمت است. او از شرافت و مهربانی پادشاه در برخورد با مردم یاد میکند و تأکید میکند که تاریخ مکارم و صفات نیکوی او در جهان باقی خواهد ماند. شاعر به عنوان یک بنده و خدمتگذار، ابراز میکند که در میان بندگان، خود را عاجز و ناتوان میداند و به پادشاه اعلام وفاداری میکند. همچنین، شاعر به تمایز پادشاه از دیگران اشاره کرده و تأکید میکند که هیچ کس مانند او نیست. او ابراز میکند که اگرچه او در زندگی دچار کمبودهایی است، اما عشق به پادشاه برایش ارزشمندتر از هر چیز دیگری است و حتی در بهشت هم ترجیح میدهد که در کنار پادشاه باشد. عامه مردم و خواص هر یک در دیوان پادشاه نقشی دارند و اگر کسی دچار اشتباه شود، پادشاه به سادگی میتواند او را عذرخواهی کند. شاعر در نگاهی عارفانه عشق و وابستگیاش را به پادشاه و جلالش بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در هر نقطه از دنیا آزادهای، من با تمام وجود به تو وابستهام و بندهی مهربانیهای تو هستم.
هوش مصنوعی: به دلیل احترام و نیکوکاری تو به مردم، نام نیک و ویژگیهای برجستهات در تاریخ جهانی ثبت شده است.
هوش مصنوعی: خدمتگزاران حقیر ابن یمین یک سخن در خدمتگذاری دارند، اگر فرمان تو را پذیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به نوعی با تو ارتباط دارد، چه از مردم عادی و چه از افراد خاص، شغف و وظیفهای مشخص در دیوان (دولت یا حکومت) تو دارد.
هوش مصنوعی: اما اگر یکی از آنها کار دشواری انجام دهد، برای او دیگران را به عذاب انداختن به مراتب آسانتر است.
هوش مصنوعی: کسی که خود را چاکر و خدمتگزار آن بزرگوار نامیده، خود را در جایی همانند باغ رضوان و در محضر پرشکوه او میبیند.
هوش مصنوعی: اگر یکی از این بندهها به ویژگی خاصی از خود اشاره کند، در فضایی گرم و پرشور در میانه رقابتها و مجالس تو حاضر میشود.
هوش مصنوعی: ای تو مانند علی در مردانگی، و من مانند قنبر به تو خدمت میکنم. تو در سیرت مانند محمد هستی و من نیز حسان تو هستم.
هوش مصنوعی: اکنون در خراسان و عراق کجا میتوانی شاعری را پیدا کنی که مانند من ستایشها و شعرهای زیبا بگه؟
هوش مصنوعی: چگونه ممكن است که چنین بندهای که بیهمتاست، لقمهای برایش در روزی وجود نداشته باشد، در حالی که تو خود بر سر سفرهات از دل و جان به او احترامی نمیگذاری؟
هوش مصنوعی: هرچند که نان تو از بهترین گندم خیراست و منزلتت بسیار عالی و بهشت مانند است، اما من که انسان نیستم چرا از نعمت تو بیبهرهام؟
هوش مصنوعی: اگرچه در جاهای دیگر ممکن است ارزش من به چشم بیاید، اما این عشق و غم دوری تو هیچ منفعتی برای من ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در زمان آرامش و دوری از تو، به بهشت بروم، میدانم که از زندان تو برایم بهتر خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد همچون عرضت ایمن از حوادث جان تو
دولت تو محکم و پاکیزه چون ایمان تو
چرخ در حکم تو و ایام دو پیمان تو
کوکب برتر فرود کنگره ایوان تو
دل نگیرد بوی ایمان تا نباشد آن تو
لب نیاید بوی جنت تا نیابد خوان تو
وقتها آنروز خوش گردد که بخرامی به درس
یک جهان در گیرد از یک لفظ در باران تو
لون دشمن همچو زر گردد به غزنین چون به بلخ
[...]
ای تماشاگه جان بر طرف لالهستان تو
مطلع خورشید زیر زلف مه جولان تو
تا نهادی حسن را دار الخلافه زیر زلف
هست دار الملک فتنه در سر مژگان تو
حلق خلقی را به طوق شوق تو در بند کرد
[...]
ای دلم چون پسته از شور نمک بریان تو
سوخت مغز استخوانم پسته خندان تو
من کجا پیدا شوم جاییکه همچون ذره اند
صد هزاران آفتاب از مهر سرگردان تو
عقل و هوش و دین و دل صرف تو کردم ایپسر
[...]
لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو
دامن خود را بکش امروز از دست رقیب
ورنه چون فردا شود دست من و دامان تو
زخم پیکان ترا مرهم چرا باید نهاد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.