گنجور

 
ابن یمین

گر بانگورست مایل خاطر ابن یمین

عرضه دارم شمه ئی گر زانکه داری باورش

پیش ازین معشوقه بودی دختر رز بنده را

گشت پیدا حالتی کاندر گذشتم از سرش

اینزمان چون شد ز ترشی دختر رز منزوی

هر زمان بریاد دختر میزنم بر مادرش