رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
یک چاکر هندوی خطت طره شام است
خرم نفسی کز درم آئی بسلامی
باز آی که منزل ز تو خود دار سلام است
ناکامی من زین فلک بیسرو پای است
از دوری آن هیچ مرا کار بکام است
خون ریختن من بچه فتویت حلال است
دیدار تو دیدن بچه تقویم حرام است
گشتم ز غم عشق تو ایدوست بحالی
کز هستی من نیست نشانی همه نام است
گر ز آنکه مرا در نظر آری و خیالم
پرسی ز یکی کابن یمین زین دو کدام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و او را به عنوان سرشار از خوبیها و نور توصیف میکند. شاعر با زبانی خیالپردازانه، معشوق را چون آفتاب و ماه میداند و خود را بنده او قلمداد میکند. او فراق از معشوق را مسبب ناکامی و رنج خود میداند و بیان میکند که دیدن معشوق، برای او حرام است، اما عشق و غم او را درگیر کرده است. شاعر در نهایت از وفاداری و فداکاری برای عشق سخن میگوید و به شدت در تلاش است تا نشانی از معشوق پیدا کند.
هوش مصنوعی: چهرهی تو باعث نظم و زیبایی جهان است و چشم زخم از تو دور است، تو همچون ماه کاملی.
هوش مصنوعی: من کوچک و ناتوانم و تو چه بزرگی، خورشید و ماه در برابر تو چه جایگاهی دارند. در واقع، خورشید خدمتگزار توست و ماه هم کنیز تو محسوب میشود.
هوش مصنوعی: یک نفر که بسیار به زیبایی تو دل بسته و شیفتهات است در روشنی صبح به زیبایی تو میبالد، همانطور که یک خدمتکار هندی در شب به زیبایی و جذابیت موهای تو توجه میکند.
هوش مصنوعی: خوشحال و شادابم وقتی که از درِ من وارد میشوی. برگرد و دوباره سلام کن، زیرا خانهام خود به تنهایی از تو سلام میکند.
هوش مصنوعی: ناامیدی من از این دنیا به خاطر بیپایی و بیسروسامانیام است و از دوری او هیچ کاری برایم خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: ریختن خون من به خاطر عشق و محبت به تو مجاز است، اما دیدن روی تو که نماد تقویم و زمان است، حرام است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو حالتی پیدا کردم که نشانی از وجود خودم در آن نیست و فقط نام من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر توجه کنی به من و از خیال من بپرسی، از این دو جانب، کدام یک بهتر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
کردم ز میان همگان عزم کناری
تایب شده یکباره ز چیزیکه حرام است
گفتند که اسرار نهان داشتنت چیست
بر گو که حلالست حرامست کدام است
گفتم که بلی هست نهان نزد من اسرار
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.