گنجور

 
ابن یمین

زلف دلبر گیرم امشب آن شبست

کام دل بر گیرم امشب آن شبست

هر دم از دست تو ایماه چگل

جام دیگر گیرم امشب آن شبست

ماه تابانرا بعمری گر شبی

تنگ در برگیرم امشب آن شبست

مهرت آتش در دلم زد شمع وار

سوزش از سرگیرم امشب آن شبست

همچو موسی از تجلی رخت

آتشی در گیرم امشب آن شبست

گر شبی خواهم که بی ابن یمین

زلف دلبر گیرم امشب آن شبست