گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

بحسن روی تو ای آفتاب خرگاهی

ندید دیده گردون ز ماه تا ماهی

توئیکه رنگ رخت را جهانیان گویند

که چشم بد مرسادت که صبغه اللهی

اگر رسائی قد تو باغبان بیند

هزار طعنه زند سرو را بکوتاهی

ز عشق سلسله زلف عنبرینت دلم

نهاد روی بدیوانگی و گمراهی

بیا که در هوس زلف شام پیکر تو

تنم چو نال شد از ناله سحرگاهی

چه حاجتست بخورشید و ماه با رخ تو

مرا بروز تو خورشیدی و بشب ماهی

بیا که روی تو میخواهد و تو میدانی

که هست عادت ابن یمین نکو خواهی