بیا ساقی بدور دو ستکانی
بده بر گل شراب ارغوانی
کنار جویبار از خرمی شد
چو دوران جوانی از جوانی
نهان کرد آب را از دل ولی آب
پدید آورد اسرار نهانی
چمن چون کلبه جوهر فروش است
ز گوهر های دریائی و کانی
سحرگاهان ز بستان سوی مستان
صبا میآرد از گل ارمغانی
خوشا آنکس که چون نرگس ز مستی
فتد در پای سرو بوستانی
طرب امروز با فردا میفکن
چه زاید اینشب حبلی چه دانی
مجوی ابن یمین جز نیکنامی
اگر خواهی که دایم زنده مانی
نمیرد هر که نام نیک ازو ماند
چنین باشد حیات جاودانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هستی که عیان نیست روان در شانی
در شان دگر جلوه کند هر آنی
این نکته بجو ز کل یوم فی شان
گر بایدت از کلام حق برهانی
ای دوست مرا دید همی نتوانی
بیهوده چرا روی ز من گردانی
بی جرم و جنایتی که از من دانی
چون پیر خر از نیش، ز من ترسانی
اقبال براندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی
ای آنکه بروی قبله خوبانی
دل را دل و تن را تن و جان را جانی
گفتم بدلت خریدم از نادانی
اکنون که پدید است بجان ارزانی
شوخی صنمی خوشی کشی خندانی
طوطی سخنی و عندلیب الحانی
چون برده دلم به لابه و دستانی
لابد پس دل روم چو سرگردانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.