گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

آبحیات میچکد از لب جانفزای تو

راحت روح میدهد خنده دلگشای تو

خوش بود از لبت سخن هم بجفا و هم ثنا

همچو ثنا خوش آیدم از لب تو جفای تو

مهر رخت بتیغ اگر گرد بر آرد از دلم

ذره خاک من کند میل سوی هوای تو

گر بهلاک جان بود میل تو من رضا دهم

هیچ ارادتی مرا نیست بجز رضای تو

حجره دل چو جای تست از غم خود تهی کنش

غم چه که هیچ شادیی نیست مرا بجای تو

جز لب و دیده در غمت خشگ و ترم نماند هیچ

از تر و خشگم آنچه هست نیست مگر برای تو

تا تو برخ غزاله ئی تا تو بچشم چون غزال

ابن یمین ز جان و دل هست غزلسرای تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode