یا رب گلست عارض زیبات یاسمن
یا بر فراز سرو شکفته است یاسمن
چشم تو آهوئیست که هنگام ترکتاز
باشد بسوی کشور جانهاش تاختن
میگفت با صبا ز رخت گل حکایتی
باد صباش خرده زر کرد در دهن
از چین زلف تو بختن نافه ئی رسید
از شرم شد سیه رخ آن نافه ختن
کی با شکست حال دل زار میرسد
زلفت که زیر هر خم او هست صد شکن
ایسرو سیمتن ز سرم سایه بر مدار
کز تاب آفتاب غمت سوخت جان من
ابن یمین ز عشق تو پروانه وار سوخت
تا روی دلربای تو شد شمع انجمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یاسمن و معشوق پرداخته است. شاعر با تصاویری زیبا از گل و زلف و چشم، عشق و دلتنگی خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او از بادی سخن میگوید که از زیباییهای معشوق داستانی نقل میکند و به تأثیر عمیق نگاه و زلف او بر دل میپردازد. در نهایت، شاعر به سوختن خود از عشق و شعلگی دل اشاره میکند که به خاطر زیبایی معشوق شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: ای خدا، آیا زیبایی صورتت مانند گل یاسمن است یا اینکه یاسمن بر بالای سرو در حال شکفتن است؟
هوش مصنوعی: چشم تو مانند آهویی است که در زمان حمله به سمت سرزمین جانها میدود.
هوش مصنوعی: او میگفت که با نسیمی، جراحی از زیبایی تو تعریف کرده است، و نسیم هم به خاطر زیباییات، طلاهایی در دهانش گذاشته است.
هوش مصنوعی: از چین و مجعد بودن زلف تو بویی خوش به مشام رسید و به خاطر شرم آن بوی خوش، چهرهاش تیره و غمگین شد.
هوش مصنوعی: کسی که دلش شکسته و حال خوبی ندارد، چگونه میتواند به زلف تو دست یابد، در حالی که در هر پیچ آن، صد زخم و درد نهفته است؟
هوش مصنوعی: ای سایه زیبایت بر سرم، مرا از آفتاب غمت که جانم را سوزانده، بپوشان.
هوش مصنوعی: ابن یمین از عشق تو به اندازه پروانهای سوخت که برای نزدیک شدن به زیباییات مانند شمعی در جمع میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.