گنجور

 
ابن یمین

یا رب گلست عارض زیبات یاسمن

یا بر فراز سرو شکفته است یاسمن

چشم تو آهوئیست که هنگام ترکتاز

باشد بسوی کشور جانهاش تاختن

میگفت با صبا ز رخت گل حکایتی

باد صباش خرده زر کرد در دهن

از چین زلف تو بختن نافه ئی رسید

از شرم شد سیه رخ آن نافه ختن

کی با شکست حال دل زار میرسد

زلفت که زیر هر خم او هست صد شکن

ایسرو سیمتن ز سرم سایه بر مدار

کز تاب آفتاب غمت سوخت جان من

ابن یمین ز عشق تو پروانه وار سوخت

تا روی دلربای تو شد شمع انجمن

 
 
 
فرخی سیستانی

گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن

گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن

گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره

گفتایکی همه گره است و یکی شکن

گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم

تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن

من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش

اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن

ازرقی هروی

ای گلبن روان و روان را بجای تن

پیش آر جام و تازه کن از راح روح من

زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو

د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن

خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

تا باد ماه آبان بگذشت در چمن

شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من

چون تخته های زرین بر نیلگون پرند

برگ چنار ریخته از باد در چمن

بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه