من عاشق و رند و می پرستم
سر مست صبوحی الستم
ای غره بهوشیاری خویش
بگذار نصیحتم که مستم
از بند جهان بگشتم آزاد
از منت این و آن برستم
دل از سر نام و ننگ برخاست
تا من بمراد دل نشستم
بس حیله و بس بهانه جستم
تا از در ننگ توبه جستم
چون ابن یمین بسا که گویم
زینگونه که رند و می پرستم
از پای در آمدم ز مستی
ایدوست بیا بگیر دستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از صحبت خلق دل گسستم
اندیشه ندیم دل بسستم
در آب نمیدی آن ردا را
کش طمع طراز بود شستم
چون سایه جهان پس من آمد
[...]
چون گَرد شود وجود پستم
هرجا که روم تو را پرستم
دست از دلِ بیقرار شستم
و اندر سر زلف یار بستم
بیدل شدم و ز جان به یکبار
چون طُرّهٔ یار برشکستم
گویند چگونهای؟ چه گویم؟
[...]
یا رب توبه چرا شکستم
وز لقمه دهان چرا نبستم
گر وسوسه کرد گرد پیچم
در پیچش او چرا نشستم
آخر دیدم به عقل موضع
[...]
بردار ز خاک ره، که پستم
از دست رها مکن که مستم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.