ای خم زلف تو چون حلقه جیم
دهن تنگ تو چون حلقه میم
جیم زلف آمده بر حسن تو دال
دل شده نفطه آن حلقه جیم
شکل ابروی تو نو نیست ز مشک
حرف دندان تو سینی است ز سیم
من و تو هر دو چو لام و الفیم
زوتر آ لام الفی بو که شویم
از دلم هوش و ز تن توش ببرد
آنکه چشمان ترا کرد سقیم
دلم از مار سر زلف تو باز
خست و در پای تو افتاد سلیم
روح بخشد چو مسیحا سحری
کآید از خاک در دوست نسیم
ایرفیقان چه تدارک که مرا
بر ره افتاد یکی بند عظیم
بسفر رفت دلارام و غمش
در دل ابن یمین مانده مقیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این غر غرچه جغد دمن است
نیست او را چو همای اصل کریم
چون کلاغ است نجس خوار و حسود
چون خروس است زناکار و لئیم
هست چون قمری طناز و وقح
[...]
بی تو دارم ز جدا مردن بیم
روی بنما که کنم جان تسلیم
شد دو نیم از تو دل خسته چرا
از من خسته دلی بر یک نیم
دارم ای اختر فرخنده ز تو
[...]
بود تا بود در آن پاک حریم
همچو پاکان بدل پاک مقیم
بود این صخر از ابناء سلیم
داشت با آل اسد کین قدیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.