ای خم زلف تو چون حلقه جیم
دهن تنگ تو چون حلقه میم
جیم زلف آمده بر حسن تو دال
دل شده نفطه آن حلقه جیم
شکل ابروی تو نو نیست ز مشک
حرف دندان تو سینی است ز سیم
من و تو هر دو چو لام و الفیم
زوتر آ لام الفی بو که شویم
از دلم هوش و ز تن توش ببرد
آنکه چشمان ترا کرد سقیم
دلم از مار سر زلف تو باز
خست و در پای تو افتاد سلیم
روح بخشد چو مسیحا سحری
کآید از خاک در دوست نسیم
ایرفیقان چه تدارک که مرا
بر ره افتاد یکی بند عظیم
بسفر رفت دلارام و غمش
در دل ابن یمین مانده مقیم