ای تو از حسن در جهان سمرا
دور باد از تو چشم بد پسرا
بر بنا گوش و زلف مشکینت
رقمی دان ز شام تا سحرا
عمر مائی ولی نمیپائی
چون کنم عمر هست بر گذرا
ز آن لب لعل و خط مینا فام
شد بر آن گونه عقل بیخبرا
گر زخار غمت همی نالم
مزن ایگلعذار طعنه مرا
که تو هم گر شوی چو من عاشق
ما رأت منک صحتا اثرا
گر بشاهی برآید ابن یمین
میکند خاک پات تاج سرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوقی است که صفاتی خاص و نظیر دارد. شاعر از زیباییهای او مانند زلفهای مشکی و لبهای لعل یاد میکند و میگوید که عمر ما گذراست و نمیتوانیم مانند او جاودان بمانیم. او به حسرت عاشقی و درد ناشی از آن اشاره میکند و میگوید هرچند غم عشق او را آزار میدهد، اما نمیخواهد معشوق به او طعنه بزند. در نهایت، شاعر از عشق و ارادت به معشوق صحبت میکند و به او ارزش و مقام بلندی نسبت میدهد.
هوش مصنوعی: ای تو که زیباییات در دنیا بینظیر است، دور باد از تو چشمهای حسود و بدخواه.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت چهره و موی مشکی تو میتوان به عنوان نشانهای شروع از شب تا صبح یاد کرد.
هوش مصنوعی: عمر ما به سرعت میگذرد، اما ما نمیتوانیم آن را درک کنیم. چگونه میتوانم در مورد عمر صحبت کنم در حالی که گذراست؟
هوش مصنوعی: از آن لب سرخ و خط زیبای مایل به آبی، عقل بیخبر بر آن گونه به حیرت افتاده است.
هوش مصنوعی: اگر از غم تو مینالیدم، ای معشوق، بر من طعنه نزن.
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من عاشق شوی، هیچ نشانی از سلامت در تو نخواهی دید.
هوش مصنوعی: اگر شاهی بر خیزد، ابن یمین خاک پای تو را به تاج سرش تبدیل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه گردن نهاده حکم ترا
دم که یارد زدن زچون و چرا؟!
کرد کامد شبانگه از صحرا
تا خورد آنچه بشکند صفرا
سایهٔ او چو قبهٔ خضرا
هست هجدههزار عالم را
آنکه نی ضد بود نه ند او را
نیستش کس شریک در دو سرا
که به دوزخ بدان کشند تو را
ان تکن منکر فسوف تری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.