آمدم بار دگر بر سر پیمان شما
که ندارم پس ازین طاقت هجران شما
بر سرم افسر شاهی نبود خوشتر از آنک
دست و پا بسته بزنجیر بزندان شما
چون دوات ار چکد از دیده من خون سیاه
سر نه پیچم چو قلم از خط فرمان شما
سرمه روشنی دیده غمدید کنم
گرد خاک کف پای سگ دربان شما
صدف گوهر شهوار کند جزع مرا
چون شود خنده زنان لعل درافشان شما
گر ز سودا نبود پس ز چه روی ابن یمین
میکشد این همه صفرا ز رقیبان شما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وفاداری و عشق خود به معشوق تأکید میکند و از سختیهای جدایی و هجران سخن میگوید. او اظهار میدارد که هرگز تاج و تخت سلطانی برایش ارزشمندتر از بودن در کنار معشوق نیست. شاعر از عمق احساساتش میگوید و بیان میکند که حتی درد و رنج جداییاش هم نشئتگرفته از عشق به معشوق است. او در آخر به این نتیجه میرسد که این عشق و شوق باعث میشود که زخمهای جدایی و ناامیدی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: دوباره به دیدار شما آمدهام چون نمیتوانم بیشتر از این دوری شما را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: بر روی سرم تاج و تخت سلطنت نبود، اما هیچ چیزی برایم دلپذیرتر از این نیست که دست و پایم بسته باشد و در کنارتان باشم.
هوش مصنوعی: وقتی از چشمانم، خون سیاه بریزد، مانند دواتی که جوهرش در میآید، من مثل قلمی که از دستور شما خط میکشد، سر به فرمانتان میگذارم و به اطاعت درمیآیم.
هوش مصنوعی: من با چشمهای اشکآلودی که غم به خود گرفته است، بر خاک پای سگ دربان شما سجده میکنم.
هوش مصنوعی: صدف میتواند مروارید بسازد و احساس درد من را نشان دهد. وقتی که شما با لبخند و زیباییتان درخشش لعل را به نمایش میگذارید، باعث میشوید که در درون من احساس زیبایی و شگفتی بوجود آید.
هوش مصنوعی: اگر عشق و آرزو وجود نداشت، پس چرا ابن یمین این همه حسادت و کینه را از رقبا به دل میگیرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.