ایچشم آهوانه تو مست شیرگیر
وی سرو نوجوان تو آشوب عقل پیر
گلرا صبا بحسن تو میکرد سرزنش
گل چاک زد ز دست تو آن گر ته حریر
با من مگوی جز صفت سرو قامتت
زیرا که نیست جز سخن راست دلپذیر
دارم زعارض و لب چون شیر و شکرت
تن در گداز همچو شکر در میان شیر
تا زلف قیرگون تو بگشاد دست جور
پای دل شکسته من بسته شد بقیر
در زیر بار عشق تو از پا در آمدم
آخر بر غم دشمنم ایدوست دست گیر
دائم ز عکس عارض مه پیکرت مرا
جانی مصور است در آئینه ضمیر
ایدوست بشنو آه دل سوزناک من
آری ز عود سوخته خوش میدمد عبیر
گر غمزه تو ز ابروی مشکین کمان کشد
ابن یمین چو صید در آید به پیش تیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زیرش عطارد، آن که نخوانیش جز دبیر
یک نام او عطارد و یک نام اوست تیر
عاجز شود ز اشک دو چشم و غریو من
ابر بهارگاهی و بختور در مطیر
گیتی چو گاو نیک دهد شیر مر ترا
[...]
نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر
زین اختیار کرد جهان سر بسر منیر
کار جهان بدست یکی کاردان سپرد
تا زو جهان همه چو خورنق شد وسدیر
چون او نبوده اند، اگر چند آمدند
[...]
با خویشتن شمار کن ای هوشیار پیر
تا بر تو نوبهار چه مایه گذشت و تیر
تا بر سرت نگشت بسی تیر و نوبهار
چون پر زاغ بود سر و قامتت چو تیر
گر ماه تیر شیر نبارید از آسمان
[...]
نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر
با طالع مبارک و با کوکب منیر
ابر سیاه چون حبشی دایهای شدهست
باران چو شیر و لالهستان کودکی بشیر
گر شیرخواره لاله ستانست، پس چرا
[...]
ای کرده تیره روز معادی بتیغ و تیر
آمد بخدمت تو گرانمایه ماه تیر
بنشین بناز شاهی و باده دریده خور
لب را ز نوش بهره و جان را ز باد تیر
رفتی بتاختن بسوی شهر دشمنان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.