گنجور

 
ابن یمین

عاشقان چون عزم رفتن سوی دلبر کرده اند

در طریق عشق پا از تارک سر کرده اند

بر رخ چون آتش جانان سپند جان خویش

تا بسوزد از دل پر درد مجمر کرده اند

بی بصارت بوده اند آنها که رویش دیده اند

پس بخوبی ماهرا با او برابر کرده اند

نور محض است او و دانی چیست مه ظلمانیی

کز فروغ آفتابش رخ منور کرده اند

صبح صادق جامه از غم تا بدامن چاک زد

زانکه حسنش مطلع خورشید خاور کرده اند

از دو زلف مشکبارش یک گره بگشاده اند

چار سوی و شش جهه از وی معطر کرده اند

غنچه خود را با دهانش عبده گفت و فداه

از خوشی آن دهان او پر از زر کرده اند

ناصحان گویند ازو دوری کن اما چون کنم

چون بدیوان قضا کارم مقرر کرده اند

صحبت جانان گزین ابن یمین نه جان خویش

گر میان جان و جانانت مخیر کرده اند

 
 
 
سنایی

ای مسلمانان خلایق حالْ دیگر کرده‌اند

از سر بی‌حرمتی معروف، منکَر کرده‌اند

در سماع و پند، اندر دیدنِ آیات حق

چشم عبرت کور و گوش زیرکی کر کرده‌اند

کار و جاه سروران شرع در پای اوفتاد

[...]

ادیب صابر

آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند

نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند

عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا

بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند

نرگسش چشم است و سروش قد و خوبان نام او

[...]

سلمان ساوجی

کنیتت مرغان طوبی صد ره از بر کرده‌اند

مدحتت کروبیان عرش دفتر کرده‌اند

فهم و همت مشکلات راه دین پیوده‌اند

دست و طبعت سیم و زر را خاک بر سر کرده‌اند

قدرتت را شرح در فصل سلاسل خوانده‌اند

[...]

جلال عضد

پیش ازین کاین چارطاق هفت منظر کرده‌اند

وز فروغ مهر عالم را منوّر کرده‌اند

پیش از آن کانواع موجودات در صبح وجود

سر ز بالین کمین گاه عدم بر کرده‌اند

محضر فرماندهی بر نام خسرو بسته‌اند

[...]

ناصر بخارایی

کعبتین روز و شب در طاق اخضر کرده‌اند

هفت مهره در دو شش خانه مششدر کرده‌اند

بلعجب منصوبه‌ای از غیب می‌آید پدید

مختلف نقشی به هر صورت مصور کرده‌اند

تا دو شمع افروختند از مهر و مه در روز محاق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه