گنجور

 
ابن حسام خوسفی

دهانش آرزوی تنگدستان

عذارش قبله آتش پرستان

بجای پسته و شکر تمامست

دهان ساقی و لب نقل مستان

ز دیوان کمال از غایت لطف

بدست آوردم این معنی بدستان

دهانش هست میگویند آن نیست

میانش نیست ، می گویند و هست آن

دل ابن حسام آن غمزه گر خست

کدامین دل که آن غمزه نخست آن