گنجور

 
ابن حسام خوسفی

دهانش آرزوی تنگدستان

عذارش قبله آتش پرستان

بجای پسته و شکر تمامست

دهان ساقی و لب نقل مستان

ز دیوان کمال از غایت لطف

بدست آوردم این معنی بدستان

دهانش هست میگویند آن نیست

میانش نیست ، می گویند و هست آن

دل ابن حسام آن غمزه گر خست

کدامین دل که آن غمزه نخست آن

 
 
 
قطران تبریزی

بتی کام روان بت پرستان

بغمزه درد جان تندرستان

دو چشمش جایگاه بند و دستان

دو زلفش چون کمند پور دستان

ز رویش گل چنم اندر زمستان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه