ز من بخت سیه برگشته چون برگشته مژگانت
دلم آشفته تر گردیده از زلف پریشانت
الا ای شوخ سنگین دل سلامت جان برم مشکل
از این شمشیر ابرویت وز آن پیکان مژگانت
کنارم پر در و مرجان شداز بس گشته ام گریان
ز مهر روی چون ماهت به عشق لعل خندانت
دلم پیوسته می موید به بختم فتنه می جوید
به یادموی مشکینت زهجر چشم فتانت
دهد شیخ ریا پیشه مرا از محشر اندیشه
نمی داند که صبح محشرم شد شام هجرانت
به دامانم کی از این پس رسد از کبر دست کس
مرا گر پای بوست دست بدهد همچودامانت
سر سودایی ما را نباشد چاره ای یارا
به جز عناب لبهایت مگر لیموی پستانت
بیا ای باغبان بگشا در بستان به روی ما
که چیزی از تماشایی نگردد کم ز بستانت
بهر دم کاش در دوران مرا بد صد هزاران جان
که تا همچون بلنداقبال می کردم به قربانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحرگه چون برانگیزد ز خواب آهنگ میدانت
بفال سعد بنماید قمر روی از گریبانت
دهان غنچه از شادی بماند باز اگر گویم
که با وی نسبتی دارد لب چون غنچه خندانت
بهر مجلس که بنشینی هزاران فتنه برخیزد
[...]
ترا صد خوبی و بر هر یکی صد دیده حیرانت
مرا یک جان و میخواهم شوم صد بار قربانت
قیامت در صباح حشر باشد وه چه حال است این
که در هر صبح برخیزد قیامت از گریبانت
به خونخواهی عنانت را که گیرد آفتاب من
[...]
دل یوسف نژادان یوسف چاه زنخدانت
گریبان چاک می روید گل از شوق گریبانت
سپاه غمزه ات را در هزیمت فتح می باشد
شکست افتاد در دلها چو برگردید مژگانت
حریف دادخواهان نیستی بیداد کمتر کن
[...]
هوا را سرافرازی می دهد نخل خرامانت
تذروستان شود روی زمین از موج جولانت
ز حیرت سرگرانی کم نگه اما چه می دانی
که نرگسدان کند باغ نگه را چشم خندانت
جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت
چه سنگین بود یارب سایهی دیوار مژگانت
تحیر بر سراپای تو واکردهست آغوشی
که چون طاووس نتوان دید بیرونگلستانت
کدورت تا نچیند جوهر شمشیر استغنا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.