هوا را سرافرازی می دهد نخل خرامانت
تذروستان شود روی زمین از موج جولانت
ز حیرت سرگرانی کم نگه اما چه می دانی
که نرگسدان کند باغ نگه را چشم خندانت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
هوا را سرافرازی می دهد نخل خرامانت
تذروستان شود روی زمین از موج جولانت
ز حیرت سرگرانی کم نگه اما چه می دانی
که نرگسدان کند باغ نگه را چشم خندانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحرگه چون برانگیزد ز خواب آهنگ میدانت
بفال سعد بنماید قمر روی از گریبانت
دهان غنچه از شادی بماند باز اگر گویم
که با وی نسبتی دارد لب چون غنچه خندانت
بهر مجلس که بنشینی هزاران فتنه برخیزد
[...]
ترا صد خوبی و بر هر یکی صد دیده حیرانت
مرا یک جان و میخواهم شوم صد بار قربانت
قیامت در صباح حشر باشد وه چه حال است این
که در هر صبح برخیزد قیامت از گریبانت
به خونخواهی عنانت را که گیرد آفتاب من
[...]
دل یوسف نژادان یوسف چاه زنخدانت
گریبان چاک می روید گل از شوق گریبانت
سپاه غمزه ات را در هزیمت فتح می باشد
شکست افتاد در دلها چو برگردید مژگانت
حریف دادخواهان نیستی بیداد کمتر کن
[...]
جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت
چه سنگین بود یارب سایهی دیوار مژگانت
تحیر بر سراپای تو واکردهست آغوشی
که چون طاووس نتوان دید بیرونگلستانت
کدورت تا نچیند جوهر شمشیر استغنا
[...]
ننالم در قفس ای گل ز جور خار هجرانت
از آن نالم که نالد مرغ دیگر در گلستانت
جفا بس رحم کن بر این تن نازک مباد ای گل
برسم دادخواهان خاری آویزد به دامانت
درین وادی ز هر مشت گل آید بوی خون گویا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.