دلبر ما نه همی طره پر خم با اوست
هر چه حسن است در آفاق مسلم با اوست
مشمر ای دل صفت حسن که دارد همه را
مهربانی بود وبس که همی کم با اوست
همه بیمار از آنیم که یار است طبیب
همه مجروح دلانیم که مرهم با اوست
چشمت از مژه اگر لشکر توران دارد
دل ما فتح کندشوکت رستم با اوست
یک محرم به همه سال بود با دو ربیع
چهر و زلف تو ربیعی دو محرم با اوست
می چونوشی وشوی مست عذارت ز عرق
به نظر تازه گلی هست که شبنم با اوست
دلم ازعشق رخ دوست بلنداقبال است
با وجودی که غم ومحنت عالم با اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف محبوب و زیبایی میپردازد که تمام صفات خوب و زیباییهای دنیا در او جمع است. شاعر میگوید که دل همه بیمار عشق او هستند و اوست که درمان آنهاست. حتی اگر چشمان محبوب لشکری از زیبایی داشته باشد، دل عاشق از جذابیت او تسخیر میشود. شاعر به مقایسه زیباییهای محبوب به دو ماه ربیع اشاره میکند و در نهایت از عشق و زیبایی محبوب صحبت میکند که با وجود درد و رنجهای دنیا، دل او خوشبخت و پرامید است.
هوش مصنوعی: محبوب ما به تنهایی تمام زیباییها را در خود دارد و هر چه زیبایی در دنیا وجود دارد، فقط در اوست.
هوش مصنوعی: ای دل، خیال نکن که تنها زیباییهای عشق وجود دارد، چرا که همه ی مردم در دل خود مهربانی دارند و فقط گاهی با آنها ارتباط داریم.
هوش مصنوعی: همه ما به خاطر عشق و محبت یارمان دچار درد و رنج هستیم، زیرا او تنها کسی است که میتواند به درمان دلهای مجروح ما کمک کند.
هوش مصنوعی: چشمانت به اندازهای زیبا و تاثیرگذار است که اگر مژههات مانند لشکر تورانیان باشد، دل ما را تسخیر میکند و شجاعت رستم را در خود دارد.
هوش مصنوعی: یک سال تمام به خاطر چهره و موهای تو، مثل دو ماه ربیع، محرم و رازدار بودم. حالا دو ماه محرم با این حس و حال سالی را سپری کردهام.
هوش مصنوعی: اگر مینوشی، به یاد داشته باش که مست شدن به خاطر عذابی است که در اثر عرق دادن به دست میآید. این لحظه شبیه تازگی گلی است که شبنم بر روی آن نشسته است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق به چهره دوست، خوشبخت و امیدوار است، با اینکه حزن و دردهای دنیا در کنار او وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن چه رویست که حسن همه عالم با اوست
دل در آن کوی نه تنهاست که جان هم با اوست
دم عیسی که به رنجور شفا میبخشد
دم نقد از لب او جوی که این دم با اوست
خانه دل به خیال لب او دار شفاست
[...]
آن سیهچرده که شیرینیِ عالم با اوست
چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرم با اوست
گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست
رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک
[...]
عقل نخلی است خزان دیده که ماتم با اوست
عشق سروی است که سرسبزی عالم با اوست
هر که در معرکه با جوهر ذاتی چون تیغ
روزگارش به خموشی گذرد، دم با اوست
عاصیی را که سروکار به دوزخ باشد
[...]
آنکه درمان دل خسته عالم با اوست
رفت و داغم بجگر ماند که مرهم با اوست
نه بزرگیست به دولت که سلیمان نشود
دیو هرچند که روزی دو سه خاتم با اوست
چون مسیح آنکه کند زنده جهان را بدمی
[...]
هر که زین جانوران صورت آدم با اوست
هر چه...گی اندر همه عالم با اوست
شرع بر بسته مردم به مثل دانی چیست
دیو... که انگشتری جم با اوست
گرنه... ای از لعل بتان دست مدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.