گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بلند اقبال

گوئیم عاشقیم وز هجرت نمرده ایم

گویا هنوز بهره ز عشقت نبرده ایم

امروز در زمانه منجم چوما مجو

شب تا سحر ز بس همی اختر شمرده ایم

شرحی ز شوق وصل تونتوان بیان نمود

از دردهجر بسکه غمین وفسرده ایم

عشق تو نقش بست چوما را به لوح دل

از لوح دل علایق هستی سترده ایم

دامان ما چوچهر توگردیده لال گون

از راه دیده خون دل از بس فشرده ایم

مستیم آنچنان که ندانیم پا ز سر

هستیم در خیال تو صهبا نخورده ایم

شد چون بلنداقبال اقبال ما بلند

تا دل به دست عشق تودلبر سپرده ایم