ای دل اگر یار منی در عشق شو ثابت قدم
ور تو پرستار منی خو کن به درد ورنج وغم
از درد وغم گر خون شوی وز دیده ام بیرون شوی
افزون تر از اکنون شوی در نزدجانان محترم
رو درپی آن نازنین درهر صباح وهر پسین
درهر زمان وهر زمین گر دیر باشد یا حرم
گر آن نگار تندخو شد ترش روی و تلخ گو
باید که اندر پیش او نه لا بگوئی نه نعم
هستی اگر پابست وی یا مست چشم مست وی
ساغر بنوش از دست وی هست ار به جای باده سم
باید ز توصدق وصفا یار ار کند جور وجفا
کزتونشاید جز وفا وزاونباید جز ستم
از دل ز اهل حال شو چون من بلند اقبال شو
ساکت ز قیل وقال شو غمگین مباش از بیش وکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی است به steadfast بودن در عشق و پذیرش درد و رنج به خاطر معشوق. شاعر میگوید که اگر واقعاً عاشق هستی، باید در برابر مشکلات و سختیها استقامت کنی و ارتباطت با معشوق را قطع نکن. فارغ از هر وضعیت و شرایط، باید در پی محبوب خود باشی و هرگونه تندی یا سختگیری او را با صبر و سکوت پذیرا شوی. همچنین، تأکید میشود که در عشق، وفا و صداقت مهم است و از هر نوع شکایت و نارضایتی باید پرهیز کرد. در نهایت، شاعر میخواهد که آدمی باید از دنیای صحبتهای بیهوده فاصله بگیرد و با دل خوش و بدون افسوس به زندگی و عشق ادامه دهد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر در عشق من همراه و همدل هستی، پس در این راه ثابت قدم باش. اگر تو پرستار من هستی، باید به تحمل درد، رنج و غم عادت کنی.
هوش مصنوعی: اگر از درد و غم به جایی برسی که بشکنی و از چشمانت بریزی، و اگر برحالت افزوده شود، در نظر محبوبت همچنان محترم و ارزشمند خواهی ماند.
هوش مصنوعی: در هر صبح و هر عصر، در هر لحظه و هر جایی، به دنبال آن معشوق زیبا هستم، چه زمانی دیر باشد و چه در حرم.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق بیرحم، بدخلق و تندخو شود، باید در برابر او نه از بدیها بگویی و نه از خوبیها.
هوش مصنوعی: اگر وجود تو وابسته به عشق اوست، یا به خاطر زیبایی چشمانش مست هستی، پس از دست او جام باده بنوش؛ حتی اگر این باده سم باشد.
هوش مصنوعی: اگر یار تو هم از روی ظاهرسازی و بیوفایی با تو رفتار کند، چرا که از تو جز وفا و صداقت نمیتوان انتظار داشت و از دل تو جز محبت نمیتراود.
هوش مصنوعی: دل خود را از دلهای اهل حال دور کن و مانند من به سرنوشت خوب خود توجه کن. از گفتگوهای بیفایده و بحثها فاصله بگیر و از نداشتنها و زیاد بودنها ناراحت نباش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اکنون صبای مشک شم آرد برون خیل و حشم
لؤلؤ برافرازد علم چون ابر در آرد ز نم
در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم
کاندر طریق عاشقی یک رنگ بینی بیش و کم
روزی بیاید در میان تا عشق را بندی میان
عیسی بباید ترجمان تا زنده گرداند به دم
چون دیده کوتهبین بود هر نقش حورالعین بود
[...]
هم گنج داری هم خدم بیرون از جه از کتم عدم.
بر فرق فرقد نه قدم بر بام عالم زن علم
انجم فرو روب از فلک عصمت فروشوی از ملک
بر زن سما را بر سمک انداز در کتم عدم
هر چه از تو آید خوش بود
خواهی شفا خواهی الم
ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم
کز بهر این آوردهای ما را ز صحرای عدم
تا جان ز فکرت بگذرد وین پردهها را بردرد
زیرا که فکرت جان خورد جان را کند هر لحظه کم
ای دل خموش از قال او واقف نهای ز احوال او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.