گنجور

 
بلند اقبال

ای دل اگر یار منی در عشق شو ثابت قدم

ور تو پرستار منی خو کن به درد ورنج وغم

از درد وغم گر خون شوی وز دیده ام بیرون شوی

افزون تر از اکنون شوی در نزدجانان محترم

رو درپی آن نازنین درهر صباح وهر پسین

درهر زمان وهر زمین گر دیر باشد یا حرم

گر آن نگار تندخو شد ترش روی و تلخ گو

باید که اندر پیش او نه لا بگوئی نه نعم

هستی اگر پابست وی یا مست چشم مست وی

ساغر بنوش از دست وی هست ار به جای باده سم

باید ز توصدق وصفا یار ار کند جور وجفا

کزتونشاید جز وفا وزاونباید جز ستم

از دل ز اهل حال شو چون من بلند اقبال شو

ساکت ز قیل وقال شو غمگین مباش از بیش وکم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode