شب فراق تو بیرون نمی روم زخیال
خیال روی توام کرده است همچو هلال
به وصل تو مشتاقم آن چنان ای دوست
که تشنگان وگدایان به سیم وآب زلال
مرا به عمر اگر حظ بود بود زآن خط
مرا به زندگی ار حال هست از آن خال
نظر در آئینه کن تا مثال خود بینی
چنان مدان که تو را نیست درزمانه مثال
زچشم می مفروش این قدر نیی خمار
به پشت مشک مکش این همه نیی حمال
بود به چهر تو آثار جلوه مهدی
بود دو چشم تو آشوب و فتنه دجال
نه در فراق تو ماند قرار در دل من
نه باددرخم چنبر نه آب در غربال
چرا ز هجر خود این قدر می کنی خوارم
اگر زلطف مرا خوانده ای بلند اقبال
به عهدمعتمد الدوله نیست اندر فارس
به غیر زلف تو ومن کسی پریشان حال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و longing شخصی به معشوقش است. شاعر در آغاز بیان میکند که به خاطر یاد معشوقش از خانه بیرون نمیرود و همچون هلال به او فکر میکند. او به شدت مشتاق وصال معشوق است، به گونهای که تشنگان به آب زلال تشنهاند. شاعر همچنین به زیباییهای معشوق اشاره میکند و معتقد است که او نظیری در زمانه ندارد.
شاعر در ادامه با اشاره به درد و رنج ناشی از فراق، از احساس بیقراری و سردرگمیاش میگوید و بیان میکند که در دلش هیچچیز آرامش ندارد. او به معشوقش میگوید که اگر او او را با لطف خود دعوت کرده، چرا باید اینقدر احساس ذلت کند. در نهایت، او احساس میکند که در غیاب معشوق، در دنیا آشفته و پریشان حال است.
هوش مصنوعی: در شب جدایی از تو، از خیال تو بیرون نمیروم. خیال چهرهات مرا مانند هلال ماه احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: من به وصال تو بسیار مشتاقم، طوری که تشنگان و فقرا به آب و سیم زلال نیاز دارند.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی من خوشبختی باشد، به خاطر آن خطی است که بر چهرهام نقش بسته و اگر حال خوشی تجربه کنم، به خاطر آن خال زیبا خواهد بود.
هوش مصنوعی: به خودت خوب نگاه کن تا ببینی چه کسی هستی، اما فراموش نکن که در این دنیا هیچ کس مثل تو نیست.
هوش مصنوعی: از چشم می نریز که این مقدار خماری نمیآورد. به دوش مشک نکش که این اندازه بار نمیکشد.
هوش مصنوعی: در چهره تو نشانههایی از زیبایی و درخشانی وجود دارد که یادآور مهدی (عج) است و دو چشم تو میتواند موجب تحولی بزرگ و همچنین عدم آرامش و فتنهای شبیه دجال شود.
هوش مصنوعی: دل من در فراق تو آرامش ندارد، نه مانند بادی که در حلقهای میچرخد و نه مانند آبی که در غربال نگه داشته شود.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر دوری از تو اینگونه بیارزش میشوم؟ اگر تو به لطف خود، من را مورد توجه قرار دادهای، چرا این حال و روز من است؟
هوش مصنوعی: در فارس به جز زلف تو، کسی دیگر نیست که به من اعتماد داشته باشد و این باعث شده که حال من آشفته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.