گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بلند اقبال

شب فراق تو بیرون نمی روم زخیال

خیال روی توام کرده است همچو هلال

به وصل تو مشتاقم آن چنان ای دوست

که تشنگان وگدایان به سیم وآب زلال

مرا به عمر اگر حظ بود بود زآن خط

مرا به زندگی ار حال هست از آن خال

نظر در آئینه کن تا مثال خود بینی

چنان مدان که تو را نیست درزمانه مثال

زچشم می مفروش این قدر نیی خمار

به پشت مشک مکش این همه نیی حمال

بود به چهر تو آثار جلوه مهدی

بود دو چشم تو آشوب و فتنه دجال

نه در فراق تو ماند قرار در دل من

نه باددرخم چنبر نه آب در غربال

چرا ز هجر خود این قدر می کنی خوارم

اگر زلطف مرا خوانده ای بلند اقبال

به عهدمعتمد الدوله نیست اندر فارس

به غیر زلف تو ومن کسی پریشان حال

 
 
 
رودکی

کسان که تلخی زهر طلب نمی‌دانند

ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال

تو را که می‌شنوی طاقت شنیدن نیست

مرا که می‌طلبم خود چگونه باشد حال؟

شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی

[...]

کسایی

به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال

چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال

بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم

سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال

ستوروار بدین‌سان گذاشتم همه عمر

[...]

عنصری

اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال

مرا ببین که ببینی کمال را بکمال

من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند

هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال

همه کس از قبل نیستی فغان دارند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال

چو یار من نبود وین حدیث بود محال

من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود

از آنکه چشم من او را ندیده بود همال

ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت

[...]

ازرقی هروی

ز نور قبۀ زرین آینه تمثال

زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال

فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن

بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال

درر چو لاله شود لعل در دهان صدف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه