ای گیسوی تو واللیل ای رویت آیه نور
از وصف روی و مویت ما را بدار معذور
ما را چه حد که گوییم وصفی ز روی مویت
کی از سیه شناسد رنگ سفید را کور
گویندحور و کوثر اندر بهشت باشد
دارم تو، ندارم حاجت به کوثر و حور
ما گر تو را نبینیم نقصان ز دیده ما است
ماییم همچو خفاش تو آفتاب پرنور
گویند اسم اعظم مستور باشد از خلق
ای اسم اعظم از ما خود را مدار مستور
هم دل برفت و هم برد چشم تو از کفم دل
در حیرتم که دل بود مختار یا که مجبور
غم نیست دارد ار می رنج خماری از پی
هر جا که باشد انگور ناچار هست زنبور
من هم دل خرابی دارم ز دست عشقت
ای آنکه هر خرابی بود از تو گشت معمور
اقبالم از بلندی گر شد چو زلف دلبر
نام سیاه را هم گاهی نهندکافور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میدان فرخی شد از نوبنا که یارب
دست حوادث دور جاوید از آن دور
از خون دل صفائی تاریخ آن رقم زد
این تکیه جاودان باد از اشک و آه معمور
۱۲۶۶ق
ای سر که طور نوری گاهی چه آیۀ نور
گاهی چه سرّ مستور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.