از سر کوی تو حاشا که روم جای دگر
که نباشد به دلم عشق دلارای دگر
می توان کرد به بالای تو تشبیه او را
بود اگر سرو سهی را به چمن پای دگر
مستی من بود از باده چشم و لب تو
دهد این باده به من نشئه وصهبای دگر
چاک ها بر دلم از مژه به ایمائی زد
چشم توکاش به سویم کندایمای دگر
گر مسیحا ز دمش عظم رمیم احیا شد
توئی ازلعل لب امروز مسیحای دگر
گرچه تنگ است دلم لیک صفایی دارد
مرو ای دوست مزن خیمه به صحرای دگر
تومگر بهر تماشا به گلستان رفتی
که زمرغان چمن برشده غوغای دگر
با من امشب بنشین باده بخور بوسه بده
ندهد شاید اجل مهلت فردای دگر
کسی از دولت عشق تو بلنداقبال است
که ندارد ز توغیر از توتمنای دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
بامدادان که برون مینهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست
[...]
ای رخ خوب تو چون گل چمن آرای دگر
وی لب لعل تو چون مل طرب افزای دگر
خوشتر از روی چو گلنار تو بر سرو سهی
نشکفد هیچ گلی بر سر و بالای دگر
هر کجا دل رود آید بسر کوی تو باز
[...]
ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر
همچو من مانده در عشق تو شیدای دگر
پیش ازین انده بیهوده همی خورد دلم
بازم استد غم عشق تو زغمهای دگر
چون برون می نرود از دل من دانستم
[...]
میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
میکند خاطر شوریده تمنای دگر
هوس سروقدی گرد دلم میگردد
که ندارد به جهان همسر و همتای دگر
دوش در کوی خودم نعره زنان دیده ز دور
[...]
کردم از سید راگوی سوالی که ترا
هست جز رای و جز اندیشه سودای دگر
گفت صد رای دگر با تو بگویم لیکن
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.