در ودیوار دل از عشق جانان چون خراب آید
فضای دل هماندم پر زنور آفتاب آید
دلم ازآتش عشق پریروئی بود بریان
که چون ازدل کشم هوئی زمن بوی کباب آید
شبی در خواب دیدم می کنم با زلف اوبازی
چه شب ها رفته وز من باز بوی مشک ناب آید
به شمع روشنم دیگر چه حاجت امشب ای خادم
اگر در بزم من آن ماه طلعت بی نقاب آید
نه نالان هستم از قهرش نه بالان گردم از لطفش
اگر آید گناه از من وگر از من ثواب آید
نمی دانم چه می بود این که ساقی ریخت درساغر
که این مستی که من دارم کجا کی از شراب آید
به دلگفتم بلند اقبال گرددکس چو من گفتا
بلی هر کس بر دلبر دعایش مستجاب آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به احساسات عمیق و عشق خود نسبت به محبوبش اشاره میکند. او میگوید که دلش مانند ویرانهای از عشق شده و در فضای دلش نور آفتاب درخشیده است. شاعر از آتش عشقش صحبت میکند که او را سوزانده و بوی کبابی که از دلش برمیخیزد را توصیف میکند. او در خواب با محبوبش بازی میکند و بوی مشک را احساس میکند. همچنین، او بیان میکند که دیگر نیازی به شمع روشن ندارد، چرا که محبوبش در بزمش حاضر است. شاعر نه از قهر محبوب گلهمند است و نه از لطف او در حالت مرضی و مستی. در آخر، او به این نکته اشاره دارد که دعا برای محبوب نزد خداوند مورد اجابت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی دل از عشق معشوق خراب شود، در همان لحظه، نور آفتاب فضای دل را پر میکند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق آن معشوق زیبا در آتش میسوزد. وقتی که او را از دل بیرون کنم، بویی شبیه کباب از من به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: یک شب در خواب دیدم که با موهای او بازی میکنم. یادم میآید که شبهای زیادی گذشت و بوی خوش مشک از او به مشامم میرسید.
هوش مصنوعی: امشب به شمع روشن نیازی ندارم، ای خدمتگزار، اگر آن دختر زیبا و بیحجاب به میهمانی من بیاید.
هوش مصنوعی: من نه به خاطر ناراحتی از بیمهری او ناله میکنم و نه به خاطر محبتش خوشحالم. اگر خطایی از من صادر شود، یا اینکه کار خوبی از من سر بزند، برای هر دو حالت آمادهام.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی در دستان ساقی است که در جام ریخته، چرا که این حالت مستی که من دارم، به هیچوجه از شراب نمیتواند ناشی باشد.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم که روزی خوش بختی به سراغ کسی مثل من خواهد آمد. در پاسخ گفت که بله، هر کسی که به محبوب خود دعا کند، دعایش حتماً مستجاب خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ببستان هر سحرگاهان نسیم مشکناب آید
دهان گل ز چشم ابر هر شب پر گلاب آید
گل اندر بوستان اکنون بدیگر آب و تاب آید
عقیقی روی و مشگین زلف و زنگاری نقاب آید
بنفشه چون دل عاشق کبود و پر ز تاب آید
[...]
نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت
تو زیبایی بنام ایزد چرا باید که بربندی
دم صبحی که در میخانه از بهر شراب آید
ز دلها بهر استقبال او بوی کباب آید
اگر در خواب آن شوخ انتظاری های من بیند
در آغوشم بغل واکرده با صد اضطراب آید
مسیحا گر کند بالین ز خشت آستان او
[...]
تو را دادند چشم و دست و پا هر یک دو، الّا دل
که چون لیلی است یک محمل تو را باید یکی باشد
به خاطر چون خیال لعل آن رنگین عتاب آید
چو مستان از دهان خامه ام بوی شراب آید
دلی دارم که رنگ از پرتو مهتاب می بازد
چه خواهم کرد، اگر آن آتشین رو بی نقاب آید
حجاب عشق می بندد نظر، مجنون مسکین را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.