دانی ای مه که ز هجرت چه به من میگذرد
گذرد آنچه ز دی مه به چمن میگذرد
آنچه بر زیبق و زر میگذرد از آتش
به دلم از غم تو سیمبدن میگذرد
به یمن گر گذر آری ز عقیق لب تو
خون حسرت به دل کان یمن میگذرد
گذر آرد به سر زلف تو چون باد صبا
میندانی که چه بر مشک ختن میگذرد
باغبان قدّ تو گر بیند و بویت شنود
در پِیَت افتد و از سرو و سمن میگذرد
به کلیسای نصارا اگر آری گذری
از بت و بتکده بالله شمن میگذرد
چشد از شربت لعل تو اگر طفل رضیع
لب به پستان نگذارد ز لبن میگذرد
به زیارت گذری گر به سر اهل قبور
از پِیَت مرده همی پارهکفن میگذرد
شکر و شهد و یا شعر بلند اقبال است
وصف لعل تو چو او را به دهن میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی از جور فراقت چه به من میگذرد
آنچه از باد خزانی به چمن میگذرد
خونم از شوق به جوش آمده ای همسفران
تا کجا حرف عزیزان وطن میگذرد
به سراغم همهجا گریهکنان میآیی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.