گنجور

 
بیدل دهلوی

کسی چه شکر کند دولت تمنا را

به عالمی‌ که تویی ناله می‌کُشد ما را

ندارد انجمن یأس ما شراب دگر

هم از شکست مگر پُر کنیم مینا را

به عالمی‌ که حلاوت نشانهٔ ننگ است

دونیم چون نشود دل ز غصه خرما را

هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است

گهر به دامن راحت چسان‌ کِشد پا را

درشت‌خو چه خیال است نرم‌گو باشد؟

شرارخیزی محض است طبعِ خارا را

سلامت آینهٔ اعتبار امکان نیست

شکسته‌اند به صد موج رنگ دریا را

صفای دل به‌ کدورت مده ز فکر دویی

که عکس‌، تنگ بر آیینه میکند جا را

برون لفظ محال است جلوهٔ معنی

همان ز کسوت‌ِ اسما طلب مسما را

رسیده‌ایم ز اسما به فهم معنی خویش

گرفته‌ایم ز عنقا سراغ عنقا را

هزار معنیِ پیچیده در تغافل توست

به ابروی تو چه نسبت‌ زبان‌ گویا را

سبکروان به هوایت چنان ز خود رفتند

که چون نفس نرساندند بر زمین پا را

همیشه تشنه‌لب خون ما بوَد بیدل‌

چو شیشه هر که به دست آورد دل ما را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری

به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را

مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان

ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا

بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست

[...]

مولانا

اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را

بریز خون دل آن خونیان صهبا را

ربوده‌اند کلاه هزار خسرو را

قبای لعل ببخشیده چهره ما را

به گاه جلوه چو طاووس عقل‌ها برده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش

بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

به سرنمی شود از روی شاهدان ما را

نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را

غلام سیم برانم که وقت دل بردن

به لطف در سخن آرند سنگ خارا را

به راستی که قبا بستن و خرامیدن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

زمانه حله نو بست روی صحرا را

کشید دل به چمن لعبتان رعنا را

هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن

چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را

ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه