ای داغ کمال تو عیانها و نهانها
معنی به نفس محو و عبارت به زبانها
خلقی به هوای طلب گوهر وصلت
بگسسته چو تار نفس موج، عنانها
بس دیده که شد خاک و نشد محرم دیدار
آیینهٔ ما نیز غباریست از آنها
تا دم زند از خرمی گلشن صنعت
حسن از خط نو خیز برآورده زبانها
دریاد تو هویی زد و بر ساغر دل ریخت
درد نفس سوخته سر جوش فغان ها
آنجا که سجود تو دهد بال خمیدن
چون تیر توان جست به پرواز کمانها
توفان غبار عدمیم آب بقا کو
دریا به میان محو شد از جوش کرانها
پیداست به میدان ثنایت چه شتابد
دامن ز شق خامه شکستهست بیانها
تا همچو شرر بال گشودم به هوایت
وسعت ز مکان گم شد و فرصت ز زمانها
بیدل نفس سوختهٔ ما چه فروشد
حیرت همهجا تخته نمودهست دکانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شعف عارفانه و معانی عمیق آن است. شاعر به توصیف حالتی از عشق میپردازد که در آن همه چیز تحت تأثیر قرار میگیرد و انسان در جستجوی وصال معشوق است. احساسات و آوای عشق به نحوی عمیق در زندگی و وجود انسانها نفوذ میکند که میتواند آنها را از خود بیخود کند.
شاعر به زیباییهای طبیعت و هنر اشاره میکند و میگوید که در این عشق، حتی آینهها نیز به خاطر غبار زندگی نمیتوانند حقیقت را نشان دهند. او به تضاد میان زندگی و مرگ، عشق و خواستهها، و محدودیتهای جسمی و روحی اشاره میکند. نهایتاً، شاعر از واقعیتهای زندگی و نمیتواند از حیرت و شگفتی فرار کند، زیرا همه چیز تحت تأثیر عشق قرار دارد و انسان در این سفر عاشقانه به دنبال حقیقت و بقاست.
هوش مصنوعی: ای حالتی که در وجود تو آشکار و پنهان است، معنای واقعی به جانها و تفسیر به زبانها را محو و نابود میکنی.
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال جواهر وصال هستند، مانند تارهای نفس که از هم گسستهاند، در حال حرکت و بیتابیاند.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاک رفتهاند و نتوانستهاند مونس و همراز ما شوند. حالا ما هم مانند آنها، تنها غباری هستیم که در آینه زندگی جا ماندهایم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که از شادی و زیبایی گلشن صحبت میشود، حسن و زیبایی با استفاده از خط و نوشتار، به زبانها جان میدهد و آنها را به هیجان میآورد.
هوش مصنوعی: در دریا صدایی به گوش رسید و بر دل پر از درد، زخمهای جان سوز و فریادهای خاموش ریخت.
هوش مصنوعی: در جایی که خضوع و تسلیم تو مانند خم شدن بال پرندگان است، تیر قدرت پرواز به سوی کمان را خواهد داشت.
هوش مصنوعی: ما در دل توفانی از عدم و بینشان هستیم. آب زندگی که شبیه دریا باشد، در میان این آشفتگی به طور کامل ناپدید شده و از مرزهایش به در رفته است.
هوش مصنوعی: در میدان ستایش تو، اینقدر شفاف است که بیانها به علت وجود قلم شکسته، با شتاب و شگفتی دامن میزنند.
هوش مصنوعی: وقتی مانند جرقهای به پرواز درآمدم و به سوی تو رفتم، دیگر هیچ محدودیتی در مکان احساس نکردم و زمان برایم meaningless شد.
هوش مصنوعی: نفس سوختهٔ ما که همیشه در درد و اندوه است، چگونه میتواند چیزی را بفروشد؟ در هر جا که نگاه میکنیم، همه جا پر از حیرت و شگفتی است و مانند دکانهایی است که بستهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس که خورم بر جگر از طعنه سنانها
خون شد جگر ریش من از زخم زبانها
دانی که چه بس تیر نهان خوردهام از تو
پیش آی که تا باز دهم با تو نشانها
من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی
[...]
ای عشق تو آتش زده در خرمن جانها
وز سوز غمت سوخته دلها و روانها
خون شد دل عشاق ز دست الم عشق
شرح غم عشق تو برونست ز بیانها
از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش
[...]
ای شانهکش طره نعت تو زبانها
وی دانهکش خرمن مدح تو بیانها
کم نیست جگرداری پیران ز جوانها
کار دم شمشیر کند پشت کمانها
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است
تا چند بگردی چو زبان گرد دهانها؟
گویایی جانهاست به گفتار تو موقوف
[...]
ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
اوراق گلستان ثنای تو زبانها
بیزمزمهٔ حمد تو قانون سخن را
افسرده چو خون رگ تار است بیانها
از حسرت گلزار تماشای تو آبست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.