ز خودداری نفس میزد تب و تاب چراغ من
در آتش تاختم چندانکه شد هموار داغ من
سواد عالم اسباب کو صد دشت پردازد
تغافل کم فضایی نیست در کنج فراغ من
گل جمعیت رنگم پریشان کرد ناکامی
مگر گرد سرت گردم که بندد دسته باغ من
خیالت در دل هر ذره گم کردهست اجزایم
غبار خود شکافد هرکه میخواهد سراغ من
اگر صد سال چون یاقوت خورشیدم به سرتابد
نگه در سایهٔ مژگان نخواباند چراغ من
بهپاس نشئهٔ عجز از تعلق برنمیآیم
مباد از چیدن دامن بلند افتد دماغ من
به هر بوس و پیامم سرفرود آید چه حرف است این
تو تا نگشودهای لب کج نمیگردد ایاغ من
چه نیرنگ است بیدل برق دیرستان الفت را
که من میسوزم و بوی تو میآید ز داغ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و درونی شاعر اشاره دارد که در مواجهه با جدایی و ناکامی ناشی از عشق، دچار آشفتگی و اضطراب میشود. شاعر بیان میکند که در درون خود دچار تب و تاب است و آتش عشق به شدت وجودش را میسوزاند. او به دلتنگی و حسی از گمشدگی در میان جمع اشاره کرده و به احساس تنهایی و تأسف از ناکامیهایش در عشق میپردازد. همچنین، او با اشاره به خوابآلودگی چشمانش، نشان میدهد که چگونه نمیتواند از زیبایی معشوقش غفلت کند، حتی اگر سالها بگذرد. در نهایت، شاعر به نیرنگهای عشق و دلسپردگی اشاره میکند و این که رغم تمام دردها، عطر عشق هنوز در وجودش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: با خودداری از خواستههایم دچار تلاطم شدم و مانند چراغی که در آتش سوزانده میشود، به تدریج زخمها و دردهای من نمایان شد و من به آرامش رسیدم.
هوش مصنوعی: عالم پر از دلایل و نشانههاست، اما در کنار آن، بیتوجهی هم وجود دارد. در فضای آزاد و رهایی من، کمبود جایی برای این بیتوجهی نیست.
هوش مصنوعی: میگوید که جمعیت و شلوغی به رنگ من آسیب زده و ناامیدیام را افزایش داده است. شاید فقط به خاطر تو دور تو بچرخم تا بتوانم دستهگلهایی از باغم جمع کنم.
هوش مصنوعی: خاطرهات در دل هر ذرهای حل شده و مرا از هم پاشیده است. هر کسی که میخواهد من را پیدا کند، باید غبار خود را کنار بزند.
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم مانند جواهر یاقوت بر دل من تابش نور داشته باشد، هرگز نخواهم گذاشت که نگاه من زیر سایهٔ مژگانم خاموش شود.
هوش مصنوعی: به خاطر نشئهای که از بینیازی و رهایی از وابستگی به دست آوردهام، هرگز از موقعیتم پایین نمیآیم؛ نگرانم که اگر پایین بیایم، غرور و عزت من لطمه ببیند.
هوش مصنوعی: هر بار که من پیامی میفرستم یا بوسهای میفرستم، تو به آن احترام میگذاری و سر تعظیم فرود میآوری. چه دلیلی دارد که در این مورد با من بحث کنی، وقتی که تو هنوز لب به سخن نگشودهای و موضعگیری نمیکنی.
هوش مصنوعی: این حرف نشاندهنده یک نوع فریبندگی و نیرنگ در ارتباطات عاطفی است. در اینجا، شخص به احساس درد و سوزش خود اشاره میکند، در حالی که عطر و بوی محبوبش به طرز عجیبی از آن درد و سوزش ناشی میشود. به عبارتی، وجود محبوب و یا یاد او به رغم درد ایجاد شده، حس و حال دیگری به فرد میدهد. این ارتباط پیچیده میان عشق و درد در این شعر به وضوح احساسات عمیق و متناقض را بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من
مگر آگه نیی شبهای هجر از درد و داغ من
دلم کز داغ هجران شد سیه منما ره وصلش
که هرگز سوی بستان ره نخواهد بر در زاغ من
به داغ بی کسی ز انسان گرفتارم که گر سوزم
[...]
به هم پیوسته از بس در حریم سینه داغ من
تماشایی ندارد رنگ از گلگشت باغ من
چنان از آفتاب عشق می جوشد دماغ من
که پهلو می زند با چشمه خورشید داغ من
مرا برده است وحشت از جهان آب و گل بیرون
[...]
بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ من
که هر سو شعله ای گلدسته می بندد ز باغ من
عجب رسواییی سر در پی گمنامیم دارد
شود هر نقش پا آیینه راه سراغ من
صبا بیگانه بود از رنگ و بوی گلشن هستی
[...]
گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ من
کجا رفتی بیا ای شبنم گلهای باغ من
به سوی کلبه من پاگذار و خانه روشن کن
پریده رنگ چون پروانه از روی چراغ من
به هر جا می روم بوی کباب آید ز اعضایم
[...]
بههر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
سیاهی افکند در خانهٔ خورشید داغ من
به بو یی زپن بهارم وا نشد آغوش استغنا
عیار شرمگیرید از تریهای دماغ من
به رنگ نشئهٔ می رفتهام زین انجمن اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.