گنجور

 
بیدل دهلوی

چون ‌کاغذ آتش‌زده مهمان بقاییم

طاووس پر افشان چمنزار فناییم

هر چند به سامان اثر بی‌سر و پاییم

چون سبحه همان سر به کف دست دعاییم

شوخی سر و برگ چمن آرایی ما نیست

یکسر چو عرق جوهر ایجاد حیاییم

واماندهٔ عجزیم سر و برگ طلب‌ کو

چون آبلهٔ پا همه تن آبله پاییم

کم نیست اگر گوش دلیل خبر ماست

از دیدن ما چشم ببندید صداییم

آیینهٔ تحقیق مقابل نپسندد

تا محرم آغوش خودیم از تو جداییم

بی سعی جنون راه به مقصد نتوان برد

بگذار که یک آبله از پوست برآییم

کو ساز نگاهی ‌که به یک سیر گریبان

دلدار نقابی که ندارد نگشاییم

فرداست ‌که یکتایی ما نیز خیال است

امروزکه در سجده دوتاییم‌، دوتاییم

آیینهٔ اسرار غنا پردهٔ خاکست

تا سرمه نگشتن همه آوازگداییم

پیش که درّد هوش گریبان تحیر

دل منتظر فرصت و فرصت همه ماییم

در دشت توهم جهتی نیست معین

ما را چه ضرور است بدانیم‌کجاییم

بر طبع شرر خفّت فرصت نتوان بست

در طینت ما سوخت دماغی‌که بناییم

بیدل به تکلف اثری صرف نفس‌کن

عمریست تهی کاسه‌تر از دست دعاییم

 
 
 
میبدی

مائیم عیاران و عیاران مائیم

بر دیده مشتری قدم می‌سائیم‌

جهان ملک خاتون

سرگشته در این عرصه ایام چو ماییم

فرزین صفت ای شاه به کوی تو گداییم

دردیست مرا در دل بیچاره و عمریست

تا از رخ جان پرورت ای دوست جداییم

هستی تو طبیب دل پردرد ضعیفم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

ما عاشق و مستیم و طلبکار خدائیم

ما باده پرستیم و از این خلق جدائیم

بر طور وجودیم چو موسی شده ازدست

بی پا و سر آشفته و جویای لقائیم

روحیم که در جسم نباشد که نباشیم

[...]

جامی

خیزید حریفان که به میخانه درآییم

سلخ رمضان است به می روزه گشاییم

درد سرتسبیح و تراویح شد آخر

گلبانگ زنان رخ به در میکده ساییم

هر زنگ که از صوم ریا آینه دل

[...]

اسیری لاهیجی

ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم

نه زاهد سالوسی و نه شیخ مرائیم

نه عاقل و هشیار نه دیوانه و مستیم

حیران جمال رخ بیچون و چرائیم

مست می وصلیم و نه مخمور فراقیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه