گنجور

 
بیدل دهلوی

آمدم طرح بهار تازه‌ای انشا کنم

یک دوگلشن بشکفم چشمی به رویت واکنم

از فسردن هر بن مویم مزار حیرتست

زان تبسمها جهانی مرده را احیا کنم

در خمارآباد امکان ساغر دیگر کجاست

التفاتی واکشم زان چشم و مستیها کنم

غنچه خرمن می‌کند شوقم زمین تا آسمان

بوسه‌واری گر به خاک آستانت جا کنم

فکر آن قامت جهانی را بلند آوازه‌ کرد

رخصت نازی‌ که من هم مصرعی رعنا کنم

شرم حسنم ساغر تکلیف چندین بیخودیست

بر قفا افتم چو مژگان گر مژه بالا کنم

در شکایت‌ نامه‌ام چون کاغذ آتش زده

نقطه پر پیدا کند تا نامه‌بر پیدا کنم

ناز پرورد تغافل خانهٔ یکتایی‌ام

هر کجا آیینه‌ای را بینم استغنا کنم

قطرهٔ اشکی به توفان آورم‌ کز حسرتش

تشنه‌کامی را صدای ساغر دریا کنم

عشق بیدل گر بساط نازم آراید چو شمع

آنقدر گردن ‌کشم از خود که سر را پا کنم

 
 
 
جامی

کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم

گه به مکه منزل و گه در مدینه جا کنم

بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه

وز دو چشم خون فشان آن چشمه را دریا کنم

صد هزاران دی درین سودا مرا امروز گشت

[...]

هلالی جغتایی

هر شبی گویم که: فردا ترک این سودا کنم

باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

چون مرا سودایت از روز نخستین در سرست

پس همان بهتر که آخر سر درین سودا کنم

ای خوشا! کز بیخودیها سر نهم بر پای او

[...]

محتشم کاشانی

من نه مجنونم که خواهم روی در صحرا کنم

خویش را مشهور سازم یار را رسوا کنم

تا توانم سوخت پنهان کافرم گر آشکار

خویش را پروانهٔ آن شمع بی‌پروا کنم

گر دهندم جا بگوی او نه جان خوش دلیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
فصیحی هروی

کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم

عقل را دیوانه سازم عشق را رسوا کنم

چون وفا زین دوستان ده زبان گیرم کنار

چون مروت در پس زانوی عزلت جا کنم

خوی دل گیرم طلاق بستر راحت دهم

[...]

کلیم

باده کو تا موج سان رقص از همه اعضا کنم

چون حباب از فرق دستار یقین را وا کنم

خار بی گل، دود بی آتش بمن قسمت رسد

خواه گلشن خواه گلخن هر کجا مأوا کنم

پای سیرم نیست اما سیل اشکم داده اند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه