باز دل مست نواییست که من میدانم
این نوا نیز ز جاییستکه من میدانم
محمل و قافله و ناقه درین وحشتگاه
گردی از بانگ دراییستکه من میدانم
خونم آخر به کف پای کسی خواهد ریخت
این همان رنگ حناییستکه من میدانم
چشم واکردم و توفان قیامت دیدم
زندگی روز جزایی ست که من میدانم
آبگردیدن و موجی ز تمنا نزدن
پاس ناموس حیاییست که من میدانم
نیست راهی که بهکاهلقدمیطی نشود
پای خوابیده عصاییست که من میدانم
در مقامی که بجایی نرسد کوششها
ناله اقبال رساییست که من میدانم
ساز تحقیق ندارد چه نگاه و چه نفس
سر اینرشته بجاییست که من میدانم
طلبت یأس تپیدن هوس عشق وفاست
کار دل نام بلاییست که من میدانم
ای غنا شیفته با این دل راحت محتاج
فخر مفروش گداییست که من میدانم
عشق زد شمع که ای سوختگان خوش باشید
شعله هم آب بقاییست که من میدانم
حیرتم سوخت که از دفتر عنقایی او
جهل هم نسخه نماییست که من میدانم
بود عمری به برم دلبر نگشوده نقاب
بیدل این نیز اداییست که من میدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل آواره به جایی ست که من می دانم
جان گرفتار هوایی ست که من می دانم
بوی خون دل و مشک سر زلفیم رسید
مگر این باد زجایی ست که من می دانم؟
سبزه بر خاک شهیدانش، دلا، خوار مبین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.