ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم
چو صبح تا نفس از دل به لب رسد پیرم
هنوز جلوهٔ من در فضای بیرنگیست
خیالم و به نگه کردهاند زنجیرم
کسی به هستی موهوم من چه پردازد
که همچو خواب فراموش ننگ تعبیرم
ز فرق تا به قدم حیرتم نمیدانم
گشودهاند به رویکه چشم تصویرم
چو اخگرم بهگره نیست غیر خاکستر
تبم اگر شکند سر به سر تباشیرم
چه نغمه داشت نی تیر او که در طلبش
چو رنگ میرود از خویش خون نخجیرم
سیاهبخت محبت بهارها دارد
به هند نازفروش سوادکشمیرم
نگاه دیدهٔ آهوست وحشتی که مراست
به روز هم نتوان کرد قطع شبگیرم
چو جاده رنگ بنای مرا شکستی نیست
به خشت نقش قدمکردهاند تعمیرم
مپرس ز آتش شوق که داغم ای ناصح
که چون سپند مبادا به ناله درگیرم
من آن ستمزده طفلمکه مادر ایام
به جام دیدهٔ قربانی افکند شیرم
چنان به ضعف عنان رفته ازکفم بیدل
که من ز خویش روم گر کشند تصویرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها بیانگر احساس عمیق ناتوانی و افسردگی شاعر هستند. او از ضعف روحی و جسمی خود میگوید و تأکید میکند که زندگیاش به قدری بیثمر و بیمعناست که مانند خواب فراموششدهای به نظر میرسد. شاعر از حس گمگشتی و حیرت در وجود خود صحبت میکند، و از عشق و محبت که باعث درد و رنجش شده، سخن میگوید. او به تصویر خود در آینه و احساس تنهایی و محرومیتی که دارد، اشاره میکند و در نهایت، حس میکند که نمیتواند به خویشتن واقعیاش دست یابد. این شعر به نوعی بازتابی از درد و اندوه ناشی از ناکامیهای عاطفی و ضعف روحی است.
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و ناتوانی در زندگی، انگار هر روز صبح زود شروع به فکر و تدبیر میکنم تا جایی که نفس کشیدن برایم دشوار میشود و احساس پیرشدن میکنم.
هوش مصنوعی: جلوه و نمای من هنوز در فضایی بیرنگ و بیحالت وجود دارد که فکر من در آن محبوس شده و با یک نگاه به من زنجیر شدهاست.
هوش مصنوعی: هیچکس به واقعیت ناچیز و بیارزش من توجهی نمیکند، چرا که وجود من همچون خوابی است که هیچکس یادش نمیآید و تعبیرش تنها عیب و نکوهش است.
هوش مصنوعی: از سر تا پا در حیرتم که نمیدانم به روی چه کسی چشمانم تصویر را میبیند.
هوش مصنوعی: من مانند آتش در حال سوختن هستم و جز خاکستر چیزی از من باقی نمیماند. اگر بر آتش من فشار بیاید، تمام وجودم تبدیل به بخار میشود.
هوش مصنوعی: نی صدای دلنشینی دارد که به خاطر عشق و جستوجو، مانند رنگی که از خود به دور میشود، روح مرا در پی خود میکشد و از من میگیرد.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی همیشه در جستجوی زیبایی و محبت است و در این مسیر حتی به سرزمینهای دوردست و زیبا مانند هند نیز فکر میکند. عشق او مانند بهاری سرشار از تازگی و سرزندگی است، اما در عوض، غم و رنجی نیز برای او به همراه دارد.
هوش مصنوعی: نگاه آهو چشمی خیره و ترسناک است که به من دست میدهد و در روشنایی روز هم نمیتوانم شب را از خود دور کنم.
هوش مصنوعی: زمانی که جاده به رنگ ساختمان من آسیب میزند، دیگر نیازی به تعمیر من نیست؛ زیرا رد پای من روی آجرها نقش بسته است.
هوش مصنوعی: از اینکه در آتش عشق میسوزم نپرس، ای مشاور، زیرا ممکن است مثل اسپند در آتش، به گریه و ناله درآیم.
هوش مصنوعی: من آن کودک مظلومی هستم که مادر زمانه درد و رنج را به چشمانم انتقال داده و من را به کام فراق و سختی رفته است.
هوش مصنوعی: به قدری از قدرت و تسلط خود فاصله گرفتهام که اگر خودم را بکشند، حتی نمیتوانم به خودم برگردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم
که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم
خوش است گوشه و یا گوشه گشتهای چون من
به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم
چو آب و روغن با هر کی مرغ آبی نیست
[...]
به ابرویِ چو کمانت که گر زنی تیرم
نظر ز ابرو و چشم تو بر نمیگیرم
چو در طریق وفایت شدم ندیم ندم
رفیق گریهٔ زارست و نالهٔ زیرم
ز لذت لب تو گشت جان من شیرین
[...]
به لب نمی رسد از ضعف آه شبگیرم
ز بار دل چو کمان، خانه می کند تیرم
ز بس گداختگی در نظر نمی آیم
مگر به موی میان کرده اند تصویرم
چه بوریا همه تن استخوان نما شده ام
[...]
چه حاجتست به بند گران تدبیرم
چو اشک لغزش پایی بس است زنجیرم
اثر طرازی اشک چکیده آن همه نیست
توان به جنبش مژگانکشید تصویرم
ز بسکه ششجهت از منگرفته است غبار
[...]
نشایدم چو دل از مهر یار برگیرم
ضرورتست کز اینجا ره سفر گیرم
بچشم من شده شیراز تر چون کنعان
بشیر کو که زیوسف از او خبر گیرم
زدیده خواست سپردل بدفع تیر نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.