گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم

چو صبح تا نفس از دل به لب رسد پیرم

هنوز جلوهٔ من در فضای بیرنگیست

خیالم و به نگه کرده‌اند زنجیرم

کسی به هستی موهوم من چه پردازد

که همچو خواب فراموش ننگ تعبیرم

ز فرق تا به قدم حیرتم نمی‌دانم

گشوده‌اند به روی‌که چشم تصویرم

چو اخگرم به‌گره نیست غیر خاکستر

تبم اگر شکند سر به سر تباشیرم

چه نغمه داشت نی تیر او که در طلبش

چو رنگ می‌رود از خویش خون نخجیرم

سیاه‌بخت محبت بهارها دارد

به هند نازفروش سوادکشمیرم

نگاه دیدهٔ آهوست وحشتی ‌که مراست

به روز هم نتوان‌ کرد قطع شبگیرم

چو جاده رنگ بنای مرا شکستی نیست

به خشت نقش قدم‌کرده‌اند تعمیرم

مپرس ز آتش شوق‌ که داغم ای ناصح

که چون سپند مبادا به ناله درگیرم

من آن ستمزده طفلم‌که مادر ایام

به جام دیدهٔ قربانی افکند شیرم

چنان به ضعف عنان رفته ازکفم بیدل

که من ز خویش روم‌ گر کشند تصویرم

 
 
 
مولانا

به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم

که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم

خوش است گوشه و یا گوشه گشته‌ای چون من

به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم

چو آب و روغن با هر کی مرغ آبی نیست

[...]

ناصر بخارایی

به ابرویِ چو کمانت که گر زنی تیرم

نظر ز ابرو و چشم تو بر نمی‌گیرم

چو در طریق وفایت شدم ندیم ندم

رفیق گریهٔ زارست و نالهٔ زیرم

ز لذت لب تو گشت جان من شیرین

[...]

صائب تبریزی

به لب نمی رسد از ضعف آه شبگیرم

ز بار دل چو کمان، خانه می کند تیرم

ز بس گداختگی در نظر نمی آیم

مگر به موی میان کرده اند تصویرم

چه بوریا همه تن استخوان نما شده ام

[...]

بیدل دهلوی

چه حاجتست به بند گران تدبیرم

چو اشک لغزش پایی بس است زنجیرم

اثر طرازی اشک چکیده آن همه نیست

توان به جنبش مژگان‌کشید تصویرم

ز بسکه ششجهت از من‌گرفته است غبار

[...]

آشفتهٔ شیرازی

نشایدم چو دل از مهر یار برگیرم

ضرورتست کز اینجا ره سفر گیرم

بچشم من شده شیراز تر چون کنعان

بشیر کو که زیوسف از او خبر گیرم

زدیده خواست سپردل بدفع تیر نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه