درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم
ز فیض دل تپیدنها خروشی بینفس دارم
چو مژگان بسمل پروازم و از سستی طالع
همین بر پرفشانیهای خشکی دسترس دارم
به صاف جام الفت کز طریق کینهجوییها
غبار دوست باشم گر غبار هیچکس دارم
شدم خاک و به توفان رفت اجزای غبار من
هنوز از سعی الفت طرف دامانی هوس دارم
هوای بیش نتوان یافت دام عندلیب من
به هر جا پر زنم از بوی گل چوب قفس دارم
گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود
به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم
نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی
دماغ سوختن گرمست تا این مشت خس دارم
چو صبح از ننگ هستی در عدم هم بر نمیآیم
غبارم تا هوایی در نظر دارد نفس دارم
همان منصور عشقم گر هوس فرسودهام بیدل
به عنقا میرسد پروازم و بال مگس دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بیان حالاتی از عشق و دلبستگی میپردازد. او از دنیایی پر از حیرت و افسون سخن میگوید که در آن احساساتی عمیق و دردناک را تجربه کرده است. او همچنین به ارتباطش با معشوق اشاره میکند و از خلوص دوستی و وفاداریاش میگوید. شاعر به رنجها و ناکامیهایی که در عشق متحمل شده، اعتراف میکند و تأکید میکند که همچنان برای رسیدن به معشوق تلاش میکند. او در نهایت با نمادهای طبیعی مانند نغمههای پرندگان و گلها، احساسات عاشقانهاش را بروز میدهد و نشان میدهد که حتی در سختیها، امید و longing (آرزو) در دلش زنده است.
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از شگفتی، مدت زیادی است که گرفتار جادوی صدا و نوا هستم و از لطف دلتپشها، شور و هیجانی بیوقفه در وجودم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: چشمانم مانند مژگانی پرواز کرده و از ضعف سرنوشتم، فقط میتوانم به زیباییهای خشک و بیروح دست یابم.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی به دوستی نزدیک شدهام و از مشکلات و کینهورزیها عبور کردهام، با تمام وجودم میخواهم که غبار بیاحترامی یا دشمنی دیگران بر دلم ننشیند.
هوش مصنوعی: من به خاک تبدیل شدم و همراه با توفان، اجزای وجودم پراکنده شد، اما هنوز از تلاش برای نزدیک شدن به محبت و دلبستگیات دست برنداشتهام.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم هوای فراخی را پیدا کنم، زیرا در هر جایی که پرواز کنم، عطر گلها مرا میدزدد. من در قفس خود زندانیام.
هوش مصنوعی: اگر از نگاه من صدایی به گوش برسد، جای تعجبی نیست، چون در چشمانم اشکی وجود دارد که مانند زنگ صدایی میزند.
هوش مصنوعی: نفس فقط به حالتی ناآرام و دلتنگی گرفتار است و نمیتواند کاری انجام دهد. حسرت و ناامیدی وجودم را آزار میدهد، اما در این وضعیت، هنوز هم از درد و رنجی که تحمل میکنم، دردی دارم که به من قوت میبخشد.
هوش مصنوعی: وقتی صبح به خاطر ننگ وجودم در عدم میروم، حتی غباری هم از من باقی نمیماند. اما تا زمانی که نفسی در نظر دارم، هنوز زندهام.
هوش مصنوعی: من همان عشق منسور هستم، حتی اگر خواستههایم خسته و فرسوده شده باشند. بیدل، من به اوج میرسم مانند پرندهای که با بالهای کوچک مگس پرواز میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس دارم
برای شکری چون تو چو خود چندین مگس دارم
سعادت درد عشق تو بصاحب دولتان بخشد
مرا آن بخت خود نبود ولیکن این هوس دارم
بهای گوهر وصلت نباشد پادشاهانرا
[...]
چمن پیرای صبحم کیمیای خاروخس دارم
به هر شاخی ترنج آفتابی پیش رس دارم
نه ذوق نالهام بیتاب دارد نه غم محمل
هوای پایبوس ناله فرمای جرس دارم
پر پروانهام در حسرت پرواز گم بادا
[...]
به جامم بادهٔ ناب است و خون دل هوس دارم
نمیخواهم گل از کس، تا به داغی دسترس دارم
درای محمل نازم، به حسن صوت مشهورم
ز شوق نالهای، صد کاروان از پیش و پس دارم
گلستان ترا ای باغبان غارت نخواهم کرد
[...]
ملامت چون کنم اهل هوس را، کز گل رویت
چو می بینم، هوس در دل زیاد از بوالهوس دارم
خدا داند که بعد از پختگی دستم رسد یا نه
به باغ وصل، رو بر میوه های نیمرس دارم
من آن باغ خزان فرسوده ام در کشور هستی
[...]
چو صبح از آفتابی طلعتی یک دم هوس دارم
برآید کام من شاید بکوشم تا نفس دارم
تمنّای گلستانم نگیرد دامن رغبت
که من شاخ گلی با خود ز هر چوب قفس دارم
ز شاخ همّتم با دست کوته میل گلچینی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.