به صد غبار درین دشت مبتلا شدهام
به دامن که زنم دست از او جدا شدهام
جنون به هر بن مویم خروش دیگر داشت
چه سرمه زد به خیالم که بیصدا شدهام
هنور ناله نیام تا رسم به گوش کسی
به صد تلاش نفس آه نارسا شدهام
قفس به درد که از چاک دل گشود آغوش
اگر ندید که بی بال و پر رها شدهام
خضر ز گرد پراکنده چشم میپوشد
چه گمرهیست که من ننگ رهنما شدهام
شرار سنگ به این شور فتنه پردازی
نبودم این همه کامروز خودنما شدهام
چو صبح با عرق شبنم اختیارم نیست
ز خنده منفعلم محرم حیا شدهام
به معنی آن همه محتاج نیستم لیکن
ز قدردانی ناز غنی گدا شدهام
ز اتفاق تماشای این بهار مپرس
نگاه عبرتم و با گل آشنا شدهام
چو موی ریخته پا مال خار و خس تاکی
ز زندگی خجلم از سر که وا شدهام
به هستیام غم بست و گشاد دل خونکرد
ستمکش نفسم بند این قفا شدهام
مباش منکر بیدست و پاییام بیدل
که رفته رفته درین دشت نقش پا شدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از عمق اندوه و پریشانی شاعر است. او از غم و درد خود سخن میگوید و احساس رهایی از زنجیرهای زندگی را در جستجوی آرامش تجربه میکند. شاعر به توصیف حسرتها و ناکامیهایش میپردازد و نشان میدهد که چگونه با وجود تلاشهای بیثمر، همچنان گرفتار احساس تنهایی و گمگشتگی است. در نهایت، او میگوید که با وجود همه این دردها، به نوعی تبدیل به نشانهای از غم و درد در این دشت وسیع شده است و نمیخواهد دیگران او را نادیده بگیرند. شعر به احساسات عمیق انسانی، شکستها و تلاش برای یافتن معنا در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در این دشت پر از گرد و خاک به شدت گرفتار شدهام، بهگونهای که به دامنش دست میزنم و از او فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: دیوانگی من در هر بم موی من صدایی دیگر داشت. چه چیزی به خیالم زد که حالا بیصدا شدهام.
هوش مصنوعی: من هنوز با ناله نیام به دنبال این هستم که صدایم به گوش کسی برسد، اما هرچه تلاش میکنم، نفسهای من در حسرت مانده و ناکام است.
هوش مصنوعی: قفس برای چه فایدهای دارد اگر دل من از درد خود را آزاد کند، در حالی که او نمیبیند من بدون بال و پر رها شدهام؟
هوش مصنوعی: خضر، که نماد هدایت و راهنمایی است، از تماشای افرادی که در بیخبری و گمراهی به سر میبرند، چشم میپوشد. چه اشتباهی کردهام که خود را به عنوان راهنما معرفی کردهام در حالی که خودم در سردرگمی و گمگشتگی هستم.
هوش مصنوعی: هرگز فکر نمیکردم که به این شدت در میانهی مشکلات و جنجالها جلوهگر شوم.
هوش مصنوعی: صبح که فرا میرسد و من با چکمههای شبنم مرطوب هستم، اختیار و کنترل خود را از دست میدهم و به خاطر شادیام، خود را در حالتی از شرم و حیا میبینم.
هوش مصنوعی: من به آنچه که دیگران دارند نیازی ندارم، اما به خاطر سپاسگزاری و قدردانی از محبتها، خود را به گونهای ضعیف و نیازمند نشان دادهام.
هوش مصنوعی: از سرنوشت و پیشامدهایی که باعث تماشای این بهار شدهاند نپرس، زیرا من نگاهی پندآموز پیدا کردهام و با گلها آشنا شدهام.
هوش مصنوعی: زندگیام را با مشکلات و سختیها سپری کردهام، مثل مویی که به زمین ریخته و زیر پای خار و خس رفته است. از این وضعیت خجالتزدهام و از آنچه که بر سرم آمده، ناراحتم.
هوش مصنوعی: غم به وجودم چیره شده و دلدرد باعث شده که به وضع سختی دچار شوم. اکنون احساس میکنم در این وضعیت گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: منکر نباش که من بیدست و پا، بیدل هستم و روز به روز در این دشت، آثار وجودم به جای مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که بیتو گرفتار صد بلا شدهام
به صد بلا ز فراق تو مبتلا شدهام
مگر به قوت ضعف بدن رسم جایی
چنین که در طلبت همره صبا شدهام
به درد و محنت بسیار من وسیله مپرس
[...]
بدام عشق تو بیدانه مبتلا شده ام
پرم مبند چو دل بسته مبتلا شده ام
جدا ز یاران، تار گسسته را مانم
که بینوا شده ام گر دمی جدا شده ام
چراغ اهل دلم، بیفروغم ار بینی
[...]
سبک به چشم تو از شیوه وفا شدهام
سزای من که به بیگانه آشنا شدهام
کسی به خاک چو من گوهری نیندازد
به سهو از گره روزگار وا شدهام
ز خون شکوه دهانم پرست چون سوفار
[...]
به صد بلا ز غمت گرچه مبتلا شدهام
هزار شکر که با درد آشنا شدهام
ز خار ما همه گل میدمد به دامن دشت
به جستجوی تو تا من برهنهپا شدهام
جدا ز گلشن کویت طبیب از حسرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.