پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمدهام
بر سر سایه چو دیوار فرود آمدهام
آنقدر عجز سرشتمکه ز یک عقده دل
نه فلک آبلهٔ پا به نمود آمدهام
حرف بیعانهٔ سودای امیدم هیهات
در زیانخانهٔ اندیشهٔ سود آمدهام
عمرها شدکه بهکانون دل آتش زدهاند
تا ز عبرت نفسی چند به دود آمدهام
دل به خسّت گره و نقد نفس انباری
چقدر بیخبر از عالم جود آمدهام
هیأتم صورت نقش پر عنقا دارد
این چه سحر است که در چشم وجود آمدهام
غیب از اطلاق تعین گلف پیداییست
معنی مبتذلم تا به شهود آمدهام
قاصد عالم رازم که درین عبرتگاه
نامه گم کرده خجالت به ورود آمدهام
غیر رفتن به تماشاکدهٔ عالم رنگ
نیستم محرم عزمی که چه بود آمدهام
عرض حاجتچه خیالستبه خاکم بزند
عرق شرمم و از جبهه فرود آمدهام
رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل
من درین قافله دیر است که زود آمدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.