متاع هستیی دارم مپرس از بود و نابودش
به صد آتش قیامت میکنی گر واکشی دودش
به فهم مدعای حسرت دل سخت حیرانم
نمیدانم چه میگوید زبان عجز فرسودش
شبستان سیهبختی ندارد حاجت شمعی
بس است از رنگ من آرایش فرش زر اندودش
به تقلید سرشکم، ابر شوخی میکند اما
ز بس کم مایگی آخر فشاری میدهد جودش
سلامت آرزو داری برو ترک سلامت کن
به ساحل موج این دریا شکستن میبرد زودش
نپنداری ز جام قرب زاهد نشئهای دارد
دلیل دوری است اینها که در یاد است معبودش
خیال اندود هستی نقش موهومی که من دارم
به صد آیینه نتوان کرد یک تمثال مشهودش
به زلفت شانه دستی میزند اما نمیداند
کز افشاندن نگردد پاک دامان دل آلودش
درین محفل رموز هیچکس پنهان نمیماند
سیاهی خوردن هر شمع روشن میکند دودش
به هر بیحاصلی بیدل زیانکاران الفت را
بضاعت دست افسوسست گر بر هم توان سودش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عمق درد و اندوه خود اشاره میکند. او از ماهیت وجود و ناپایداری آن سخن میگوید و به تیرهبختی و حسرتهایش میپردازد. او در تلاش است تا معانی پنهان درد و ناکامیهایش را بیان کند و به نوعی در دنیای پر از فریب و وسوسه، به دنبال درک حقیقت میباشد. او میگوید که در تاریکیهای زندگی، نور امید و آرزوها به سرانجام نمیرسند و دردی که دارد، نه میتواند با آن کنار بیاید و نه از آن رهایی یابد. در نهایت، شاعر بر لزوم آگاهی از حقیقت و شناخت نیازهای حقیقی انسان تأکید میکند و به این نکته اشاره میکند که زندگی پر از رمز و راز است و هیچکس نمیتواند کاملاً پنهان بماند.
هوش مصنوعی: من داراییای دارم که نباید از وجود و زوال آن سوال کنی؛ زیرا اگر بخواهی آن را بگیری، با همهی درد و عذابش، عواقب سختی به همراه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: دل من به شدت در حسرتی عمیق به سر میبرد و نمیتوانم منظور آن را درک کنم. زبان ناتوانیام هم از بیان این احساس فرسوده شده و نمیداند چه بگوید.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که فضای تاریک و غمانگیز نیازی به روشنایی بیشتری ندارد و تنها یک شمع کافی است تا نشاندهنده رنگ و زیبایی زندگی باشد. به نوعی، وجود آرایش و زینت در زندگی، حتی در شرایط سخت، میتواند متجلی شود.
هوش مصنوعی: ابر به طرز بازیگوشانهای مانند من اشک میریزد، اما از آنجا که خیلی کممایه است، در نهایت فشارش را بهعنوان بخشندگی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر آرزوی سلامتی داری، باید از آرزوی سلامتی دست بکشی و به عمق این دریا بروی، زیرا با کمی تردید و ترس، خیلی زود امکان دارد که شکست بخوری.
هوش مصنوعی: نپندار که زاهد از شراب نزدیکی به خدا نشئهای دارد، دلیل دوری او از معبودش همین یادهایی است که در دلش مانده.
هوش مصنوعی: تصور من از وجود، تصویری خیالی است که هیچکس نمیتواند با صدها آینه آن را به شکل واقعی نمایش دهد.
هوش مصنوعی: زلف تو را شانه میزند، ولی نمیداند که با این عمل نمیتواند دل آلودهاش را پاک کند.
هوش مصنوعی: در این جمع، هیچ رازی نمیتواند پنهان بماند. وقتی شمعی روشن میشود، سیاهی آن و دودی که تولید میکند، همه چیز را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: در هر ناکامی و بیفایدهای، افراد بیدرد و بیخیال به احساس ناراحتی و اندوه میپردازند، اما اگر توانایی مقابله با این دردها را داشته باشند، میتوانند به جبران آن بپردازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخش شمعی است دود آن کمند عنبر آلودش
عجب شمعی که از بالا به پایان میرود دودش
دمی در بزم و صد ره میکشد از بیم و امیدم
عتاب عشوه آمیز و خطاب خنده آلودش
میان آب و آتش داردم دیوانه وش طفلی
[...]
شوم از مدعی خوشدل، چو بینم از تو خشنودش
به امیدی که وصل آبی بر آتش میزند زودش
چو نتوان پیش مردم، خوارتر شد زین که من هستم
نمیدانم دگر از خواری من چیست مقصودش
ازو رنجیده غیر و میکند اظهار خشنودی
[...]
حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش
متاع روی در نقصان چه سامان آید از سودش
سرم شوریدگی دارد ندانم چیست سودایش
دلم آوارگی جوید ندانم چیست مقصودش
ز اظهار محبت در زبان خلق افتادم
[...]
نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش
مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش
اجابتهاست درطالع دعای دامن شب را
یکی صد شد امید من زخط عنبر آلودش
دل سنگش کجا برتشنه دیدار می سوزد؟
[...]
ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خندهآلودش
مروت نیست با طبعم گهی از ناز میگوید
چه میکردم اگر انصاف هم یارب نمیبودش
نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.