به سعی یأس نفس خامشی بیان گردید
به خود شکستن دل سرمهٔ فغان گردید
در این زمانه ز بس طبع دون رواج گرفت
عنان کسب کمالات سوی نان گردید
گهر به علت خودداری از محیط جداست
نباید این همه بر طبعها گران گردید
چو شعله وحشت ما حیله ساز عافیتیست
به هر کجا پر ما ریخت آشیان گردید
بهار چشمک رنگی نیاز وحشت داشت
شرار کاغذ ما نیز گلفشان گردید
در آن بساط که دل محمل تپش آراست
شکستن جرس اشک کاروان گردید
چو صبح نیم نفس گر ز زندگی باقیست
برون ز گرد کدورت نمیتوانگردید
به روزگار مثلگشت بیزبانی من
خموشی آنهمه خون شد که داستان گردید
جهان حادثه از وضع من گرفت سبق
بقدر گردش رنگ من آسمان گردید
چو طفل اشک مپرس از رسایی طبعم
ز خود گذشتم اگر درس من روان گردید
عدم سراغ جهان تحیرم بیدل
غبار من به هوای که ناتوانگردید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس یأس و ناراحتی شاعر میپردازد. شاعر از دلشکستگی و خاموشی ناشی از ناامیدی صحبت میکند و به رکود و ضعف در جامعه اشاره میکند. او بیان میکند که در دنیایی که کمالات و ارزشها به سمت مادیات کشیده شده، احساس تنهایی و بیصدایی میکند. شعلههای وحشت و زردی زندگی او را آزار میدهند و به نوعی به ناامیدی و غم تبدیل شدهاند. شاعر از گذشت زمان و طبیعت بیرحم مینالد و نسبت به عدم و ناامیدی خود احساس عمیق سردرگمی دارد. در نهایت، او از حالتی ناخوشایند خود میگوید و از انزوای خود در جهان سرد و بیرحم رنج میکشد.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش بیفایده باعث شد که ناله و فریاد در درون من خاموش شود و من با غم و اندوه به خودم شکستم، به گونهای که دردهایم مانند سرمهای در چشمانم جلوهگری کرد.
هوش مصنوعی: در این دوران، به دلیل رواج روح و رفتار پست، توجه به کسب فضائل و کمالات به سمت به دست آوردن نان و معیشت معطوف شده است.
هوش مصنوعی: گوهری که به خاطر عدم ارتباط با محیط خودش از دیگران جدا شده، نباید اینقدر برای روحها سنگین و سخت باشد.
هوش مصنوعی: ما همچون شعلهای از وحشت و ترس، با زیرکی و تدبیر، برای خود آرامشی میسازیم. هر جا که برویم، آثار و نشانههای وجود ما به جا میماند و به نوعی، آن مکانها به خانه ما تبدیل میشوند.
هوش مصنوعی: بهار با چشمکهای رنگی، شور و شوقی داشت که باعث شد کاغذ ما هم پر از گل و زیبایی گردد.
هوش مصنوعی: در آن مکان که دل با تپش خود آراسته بود، صدای زنگ اشکها به خاطر جدایی کاروان به گوش رسید.
هوش مصنوعی: اگر هنوز بخشی از زندگی باقی مانده است، مانند صبحی که دل از خواب برمیخیزد، نمیتوان از غبار کدورت و تیرگیها رهایی یافت.
هوش مصنوعی: در زمانهای که من به خاطر نداشتن کلام و زبان در سکوت به سر میبرم، آن سکوت به حدی عمیق و غمانگیز شده که به مانند قصهای پر از درد و خونابه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر حال من دچار تغییر و تحول شد و آسمان به اندازهای که من تغییر میکردم، تغییر کرد.
هوش مصنوعی: نماز و دعا از دل پاک و معصوم کودکانه است، اما من از خود فراتر رفتهام و حالا اگر درسی از آن بگیرم، روان و آزاد شدهام.
هوش مصنوعی: من از دنیای حیرت و سردرگمی دور شدهام و غبار وجودم به خاطر اینکه جانم به هوای چیزی ضعیف و ناتوان تبدیل شده است، به هوا رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که شاهد گل شمع بوستان گردید
چمن ز حوروشان روضه ی جنان گردید
هوا کریم صفت گشت و ابر گوهر بار
فلک انیس شد و بخت مهربان گردید
به یک دو قطره که از دیده ریخت بلبل مست
[...]
خطش دمید وبه عشاق مهربان گردید
ازین بهار چه گلهای خوش عیان گردید
هزار تشنه جگر را به آب خضر رساند
خطی که گرد لب لعل دلستان گردید
به چشم رخصت پرواز نامه خواهد داد
[...]
توان اگر همه دور آن آسمان گردید
بهگرد خواهش یک دل نمیتوانگردید
جه حرصها که نشد جمع تا به خود چیدیم
هوس متاعی ما عاقبت دکانگردید
غبار وادی وهم اینقدر هجوم نداشت
[...]
لبت ببوسه اهل هوس نشان گردید
چرا بخاتم جم دیو کامران گردید
خریطه سگ لیلی بگردن مجنون
فتاد و فخر کنان روبحی روان گردید
شبی ززلف و رخت ریخت خوی بدامن باغ
[...]
چو دامنش ز پی اخذ خون روان گردید
ز زیر دامن او ناف او عیان گردید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.