دل چو شد روشن جهان هم مشرب او میشود
شش جهت در خانهٔ آیینه یکرو میشود
جوهر اخلاق نقصان میکشد از انفعال
برگ گر هر گه در آب افتاد کمبو میشود
هرچه گفتیم از حیا دادیم بر باد عرق
حرف ما بیحاصلان سبز از لب جو میشود
درکمین هر وقاری خفتی خوابیده است
سنگ این کهسار-آخر بیترازو میشود
فکرخویشم رهزن است از باغ و بستانم مپرس
گر همه بر چرختازم سیر زانو میشود
شکر احسان در زمین بیکسی بیریشه نیست
سایهٔ دستیکه افتد بر سرم مو میشود
بزم تجدید است اینجا فرصت تحقیقکو
من منی دارم که تا وا میرسم او میشود
قید هستی را دو روزی مغتنم باید شمرد
ای ز فرصت بیخبر صیادت آهو میشود
درخموشی لفظ ومعنی قابل تفریق نیست
حرف بیرنگ ازگشاد لب دوپهلو میشود
از تکلف نیز باید بر در اخلاق زد
این حنای پنجه ننگ دست و بازو میشود
ناز بیکاری نیاز غیرت مردی مکن
هرچه میآری به تکرار عمل خو میشود
از تواضع نگذری گر آرزوی عزتیست
بیدل این وضعت به چشم هرکس ابرو میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه اول رنجش بیمار از آن سو میشود
دارد این خوبی که صلح از جانب او میشود
رونق خوبیت باید مگسل از روشندلان
گل جدا از شمع چون افتاد بدبو میشود
بر سر خاکش به جای شمع تیری مینهد
[...]
کی دلِ دیوانهٔ من رام آهو میشود؟
صحبت من قال از چشم سخنگو میشود
سر فرو نارد به اسباب دو عالم همتش
از دل هرکس که تیر او ترازو میشود
سیرت بد، صورت نیکو نمیگیرد به خود
[...]
جلوه گر روزی که در گشن قد او می شود
سرو از خجلت خط پشت لب جو می شود
صیدگاه کیست این صحرا که من افتاده ام
حلقه های دام پای نقش آهو می شود
نکهت زلف که آوردست در گلشن نسیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.