دیده را مژگان بهم آوردنی درکار بود
ورنه ناهمواری وضع جهان هموار بود
دور رنج و عیش چون شمع آنقدر فرصت نداشت
خار پا تا چشم واکردن گل دستار بود
داغ حسرتکرد ما را بیصفاییهای دل
ورنه با ما حاصل این یک آینه دیدار بود
موی چینی دست امید از سفیدی شسته است
صبح ایجادی که ما داریم شام تار بود
روزگاری شد که هم بالین خواب راحتیم
تیرهبختی بر سر ما سایهٔ دیوار بود
غنچهسان از خامشی شیرازهٔ مشت پریم
آشیان راحت ما بستن منقار بود
خجلت تردامنی شستیم چون اشک از عرق
سجده ما را وضوی جبههای درکار بود
در گلستان چمنپردازی پیراهنت
بال طاووسان رعنا رخت آتشکار بود
شب که بیرویت شرر در جیب دل میریختیم
برق آهم لمعهٔ شمشیر جوهردار بود
جلوهای در پیشم آمد هر قدر رفتم ز خویش
رنگ گرداندن عنان تاب خیال یار بود
دل ز پاس آه بیدل خصم آرام خود است
اضطراب سبحهام پوشیدن زنار بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بررسی احساسات و رنجها و حالاتی میپردازد که در زندگی انسانها وجود دارد.
شاعر با استفاده از تصاویری مانند "مژگان" و "خواب راحت" به توصیف غمها، آرزوها و حسرتهای دل میپردازد. او به تضادهای زندگی اشاره میکند، مانند شادی و اندوه، و به دشواریهای راه رسیدن به خوشبختی اشاره دارد.
او همچنین به نقش عشق و امید در زندگی تأکید میکند و از مشکلات و محدودیتهای زندگی شکایت میکند، در حالی که نیز به زیباییهای کوچکی اشاره دارد که در زندگی وجود دارد. شاعر در نهایت، بیقراری دل و تنهایی خود را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه این حالتها به یکدیگر پیوند خوردهاند.
هوش مصنوعی: چشم را با مژگان از هم جدا کردن کار دشواری است، و اگر این مشکل وجود نداشت، ناهماهنگیهای زندگی میتوانست آسانتر و قابل تحملتر باشد.
هوش مصنوعی: زندگی مانند شمعی است که فرصت چندانی ندارد و در اواخر عمرش رنج و شادی را تجربه میکند. زمانی که گل به خواب میرود و پایش به خار میخورد، نشاندهندهی این است که زندگی پر از چالشها و دردهاست.
هوش مصنوعی: حسرتهای ما به خاطر نداشتن آرامش در دل، ما را آزار میدهد، و اگر این بیقراری نبوده باشد، دیدار ما با یکدیگر میتوانست نتیجهای زیبا و معنادار داشته باشد.
هوش مصنوعی: امید، مانند مویی که با سفیدی شسته شده باشد، به نتیجه رسیده است. صبحی که ما در آن هستیم، شروعی تازه و خیرهکننده است، در حالی که شب گذشته سیاه و تاریک بود.
هوش مصنوعی: زمانی به سر آمد که بر بستر خواب آرامیم، اما بدبختی مانند سایهای بر سر ما سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: مانند غنچهای که در سکوت میخندد، ما با دل در مشتهای خود، آرامش را در آشیان خود ایجاد کردیم و به بالهایمان شکل دادیم.
هوش مصنوعی: شرم و حیا ما از عرق نکردن، مانند اشکهایی است که برای سجده ریخته میشود و این وضعیت پاکی ما را به مانند وضویی که از خاک جبهه میگیرد، نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در باغی پرگل، پیراهن تو مانند پرهای زیبا و رنگارنگ طاووس است که جلوهای شگفتانگیز دارد. رخت تو به گونهای است که به آتش میماند و زیباییاش به چشم میآید.
هوش مصنوعی: در شبهایی که چهرهات را نمیدیدیم، آتش عشق تو در دلمان شعلهور بود و صدای آه ما مانند درخشش شمشیر جواهرنشان میدرخشید.
هوش مصنوعی: هرچقدر که از خودم دور شدم، تصویری از محبوب در جلویم میآمد و مرا به بازگشت به یاد او وامیداشت.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آه و نالههای بیدلیام آرام ندارد. اضطراب و تنش من همچون تسبیحی است که باید درون زنجیر و بند قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما یار بود
این متاع درد را در کوی او بازار بود
بوستانها کاندر او بودیم خوش با دوستان
آن همه گلها تو پنداری سراسر خار بود
بارها بینم به خود آن عیش را یاد آورم
[...]
دوش چشم من به خواب و بخت من بیدار بود
شب همه شب مونس جانم خیال یار بود
دیدمش در خواب چون بیدار شد بخت اندکی
اینقدر زین بخت خواب آلود هم بسیار بود
لعل او در خنده هر باری که شکربار گفت
[...]
دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بود
شب همه شب در سرم سودای زلف یار بود
با وجود روی جان افروز و قددلربات
عاشقان را از بهشت و حور و طوبی عار بود
مونس دردت نه تنها این زمانم کز ازل
[...]
دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود
در میان خواب و بیداری دلم با یار بود
گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت
ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود
کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی
[...]
دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود
رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم
دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود
رسم این میباشد ای دیر آشنای زود سر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.