گنجور

 
بیدل دهلوی

جمعی‌ که با قناعت جاوید خو کنند

خود را چوگوهر انجمن آبروکنند

حیرت زبان شوخی اسرار ما بس است

آیینه‌مشربان به نگه گفتگوکنند

محجوب پردهٔ عدمی بی‌حضور دل

پیدا شوی‌گر آینه‌ات روبروکنند

آنجاکه عشق خلعت رسوایی آورد

پیراهنی که چاک ندارد رفو کنند

لب‌تشنهٔ هوای ترا محرمان راز

چون نی به جای آب نفس درگلوکنند

نقش خیال و خامهٔ نقاش مشکل‌ست

ما را مگر به فکر میان تو مو کنند

آیینه است‌،‌گاه خطا، رنگ اهل شرم

بی‌دستگاه شامه گل چشم بوکنند

شوخی به سیر عالم ما ره نمی‌برد

چشمی مگر در آبلهٔ پا فروکنند

آن نامقیدان‌ که در اثبات مطلقند

آب نرفته را زتوهم به جوکنند

در بحرکاینات که صحرای نیستی‌ست

حاصل تیممی است به هرجا وضوکنند

بیدل دماغ نشئه ندارد گدای عشق

گرنه فلک گداخته در یک کدو کنند

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

تا زنده ایم بر من و تو گفتگو کنند

از بعد ما حدیث من و تو نکو کنند

چون روزگار کش همه کس ذم همیکند

وانگه چو در گذشت همه یاد او کنند

بابافغانی

وقتست ای حریف که می در سبو کنند

دردیکشان بمنزل مقصود رو کنند

ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم

ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند

می ده که وضع میکده بی مصلحت نشد

[...]

محتشم کاشانی

آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند

آیند و خاک کشتهٔ تیغ تو بو کنند

یک دم اگر ستم نکنی میرم از الم

بیچاره آن کسان که به لطف تو خو کنند

ای دل رسی چه بر در بیت‌الحرام وصل

[...]

نظیری نیشابوری

زان خم که زاهدان به قدم آب جو کنند

شوریدگان صومعه می در سبو کنند

یابند جمله مهر سلیمان و جام جم

گر خاک راه میکده را رفت و رو کنند

در خشت و سنگ میکده دیدم معاینه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظیری نیشابوری
عرفی

کاش آن کسان که منعم از آن تند خو کنند

صد دل نموده وام و نیم نگاهی به او کنند

این تشنگی به جام و قدح کم نمی شود

با ساقیان بگو که فکر سبو کنند

این است التماس که ما را پس از وفات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه