طبع سرکش خاکگشت و چشم شرمی وانکرد
شمع سر بر نقش پا سایید و خم پیدا نکرد
عمرها شد آمد و رفت نفس جان میکند
ما و من بیرون در فرسود و در دل جا نکرد
زندگی بیع و شرای ما و من بیسود یافت
کس چه سازد آرمیدن با نفس سودا نکرد
سرکشی گر بر دماغت زد شکست آماده باش
خاک از شغل عمارت عافیت برپا نکرد
سعی فطرت دور گرد معنی تحقیق ماند
غیرت او داشت افسونیکه ما را ما نکرد
هرکجا رفتم نرفتم نیمگام از خود برون
صد قیامت رفت وامروز مرا فردا نکرد
با خیالت غربتم صد ناز دارد بر وطن
جان فدای بی کسی هاکز توام تنها نکرد
دامن خود گیر و از تشویش دهر آزاد باش
قطره را تا جمع شد دل یادی از دریا نکرد
فرع را از اصل خویش آگاه باید زیستن
شیشه را سامان مستی غافل از خارا نکرد
انقلاب ساز وحدتکثرت موهوم نیست
ربط بیاجزاییی ما را خیال اجزا نکرد
جود مطلق درکمین سایلست اما چه سود
شرم تکلیف اجابت دست ما بالا نکرد
نام عنقا نقشبند پردهٔ ادراک نیست
هیچکس زین بزم فهم آن پری پیدا نکرد
بیدل از نقش قدم باید عیار ماگرفت
ناتوانی سایه را هم زیردست ما نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به تبیین موضوعاتی چون سرکشی نفس، زندگی و تلاشهای انسانی میپردازد. شاعر از چالشهای وجودی و تنگناهای زندگی سخن میگوید و به موضوعاتی نظیر عدم توانایی در رهایی از جنبههای مادی و دنیوی میپردازد. او بیان میکند که تلاشها و سعی فطریاش در تحقیق و آگاهی درباره ذات خود، گاهی بینتیجه مانده است. همچنین به تنهایی و غمش در زندگی اشاره کرده و میگوید که حتی در میان جمع نیز حس تنهایی را تجربه میکند. در نهایت، بر اهمیت درک واقعیت و رهایی از عوالم غیر واقعی تأکید میکند و به بررسی مفاهیم عمقدار بودن و درک ماهیت وجودی میپردازد.
هوش مصنوعی: طبیعت سرکش و نافرمان شد و چشم شرم به خود جرأت نداد. شمع بر نقش پا سایید اما هیچ خم و کجی از خود نشان نداد.
هوش مصنوعی: سالهاست که عمرها میگذرد و نفس زندگی ادامه دارد، ولی ما و من از درون فرسوده شدهایم و نتوانستیم در دل همدیگر جا بگیریم.
هوش مصنوعی: زندگی ما تنها خرید و فروش و معامله است و هیچکس در این دنیا به دنبال سود نرفته است. در نتیجه، آرامش و استراحت با نفس و روح ما چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: اگر زمانی سرکشی و arrogance بر تو غلبه کرد و دچار افت شدی، آماده باش که از خاکی که از کار و تلاش بدست آوردهای، نمیتوانی به راحتی به عافیت و آرامش برگردی.
هوش مصنوعی: در تلاش برای شناخت واقعیات، فطرت ما از دست یابی به معانی عمیق دور است. غیرت و میلی درونی وجود دارد که ما را از شناخت واقعی خود باز میدارد و به حالتی پریشان میکشاند.
هوش مصنوعی: هرجا که رفتم، نتوانستم حتی نیمگام از خودم فاصله بگیرم. تمام آنهمه مشکلات و سختیها در زندگیام به من نشان داد که امروز هم نمیتوانم به فردا فکر کنم.
هوش مصنوعی: با یاد تو، دوری و غربت برایم از محبت پر شده است و به خاطر تنهاییام جانم فدای بیکسیام میشود، زیرا تو هرگز من را رها نکردهای.
هوش مصنوعی: به خودت بچسب و نگذار که نگرانیهای زندگی تو را درگیر کند. وقتی قطرهای پیش میآید، هیچ وقت یاد دریا نمیافتد تا زمانی که به جمع بیفتد.
هوش مصنوعی: انسان باید بداند که در چه شرایط و از کجا آمدهاست تا زندگیاش را به درستی سامان دهد. مانند شیشهای که به خاطر مستی از سنگی که خود را از آن ساخته است غافل میشود.
هوش مصنوعی: انقلاب ساز وحدت و کثرت عملی واقعی است و ارتباط ما به هم وابسته به اجزای جداگانه نیست، بلکه از خیال جدا بودن این اجزا نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: خداوند بخشنده و رحیم در انتظار است تا ما او را بخوانیم، اما متأسفانه ما به خاطر شرم و احساس مسئولیت، دستمان را برای درخواست بالا نمیبریم.
هوش مصنوعی: نام عنقا و نقشبند در حقیقت، نمادهایی از مفاهیم عمیق و دشوار درک هستند. در اینجا اشاره میشود که هیچکس نمیتواند به درستی از اسرار و زیباییهای این بزم فهم، که به معنای درک عمیق و معنوی است، بهرهبرداری کند یا روح آن را احساس کند. در نتیجه، این مجال فهم و درک به گونهای است که نشانی از آن پری، که نماد خیر و زیبایی است، در دسترس هیچکس قرار ندارد.
هوش مصنوعی: بیدل میگوید: از ردپای ما باید ویژگیهای خود را بشناسیم. حتی اگر سایه هم ضعیف باشد، او را زیر دست خود قرار نمیدهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو هرگز در چمن کاری چنین زیبا نکرد
کز خجالت پیش بالای تو سر بالا نکرد
نقد جان در حلقهٔ زلف تو بازاری نیافت
تا متاعِ خوشدلی را در سر سودا نکرد
اشک را زآن رو فکندم از نظر کاندر رهت
[...]
یاد باد آن بی حقیقت را که یاد ما نکرد
بر فلک شد دود آه ما و سر بالا نکرد
بوسه ها پیچید در مکتوب بهر دیگران
وز تریها نامه خشکی به ما انشا نکرد
گرچه آمد نخلش از دست دعای ما به بار
[...]
جز محبت، سینهام علم دگر پیدا نکرد
چون صدف، کس انتخاب قطره از دریا نکرد
عاشق و معشوق را شرط است با هم سوختن
شمع درنگرفت تا پروانهای پیدا نکرد
کلبه تنگ مرا جای دو خونآلوده نیست
[...]
یک دم آن شوخ مصور چهره با من وا نکرد
تا نبردم خانه خود صورتی پیدا نکرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.