به هرجا نعمتی هست انفعالی درکمین دارد
حلاوتخانهٔ دنیا مگس در انگبین دارد
درینبزمکدورتخیز، عشرتچه، حلاوت کو
بقدر موج می اینجا جبین جام، چین دارد
به محویت محیط هرچه خواهی میتوان گشتن
فلکها فرش آن آیینه کز حیرت نگین دارد
نفسدر خون بسمل غوطه داد اجزای مکان را
رگ بیتابی آشفتگان خاصیت این دارد
کباب پهلوی آن بسملم کز نقش عشرتها
خدنگ حسرت ابروکمانی دلنشین دارد
نمیچیند ز سیر لاله و گل خجلت شوخی
درین گلشن چه شبنم هر که چشمی پاکبین دارد
خم هر موج می از نسبت نیرنگ ابرویت
شکست توبهٔ ما در شکست آستین دارد
مشو مغرور تمکین در تعلقزا جسمانی
که گردی بیش نبود هرکه الفت با زمین دارد
بقدر انجم از گردون گره بر بال و پر دارم
مرا هر حلقهٔ این دام در زیر نگین دارد
هوایی بیش نتوان یافت از ساز حباب اینجا
تو خواهی نوحهکن خواهی ترنم، دل همین دارد
بهحیرتکوش نه کز پردهٔ دل واکشی رمزی
زبان جوهر آیینه آهنگی حزین دارد
به سودن رفت سر تا پای موج از شرم پیدایی
ضعیفی تا کجا ما را ندامتآفرین دارد
اثرهای تعلق نیست مانع وحشت ما را
قفس تا ناله دامن برزند صد رنگ چین دارد
شکفتن نیست در عالم بهکام هیچکس بیدل
چمن هم از رگ گل، چین کلفت بر جبین دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حقایق تلخ و شیرین زندگی میپردازد. او میگوید که در هر نعمتی، نوعی انفعال و اذیت وجود دارد و حتی در خوشیهای دنیا، مگسهایی در کنار شیرینیها وجود دارد. شاعر به این نکته اشاره میکند که لذتهای دنیوی زودگذرند و به سرعت جای خود را به کدورت و اندوه میدهند.
او همچنین به زیباییهای دنیا و ناپایداری آن میپردازد و میگوید که هرچه در جستجوی زیبایی و لذت باشیم، در واقع در دام این زیباییها گرفتار شدهایم. از نظر شاعر، وابستگیهای جسمانی و دنیوی تنها ما را بیشتر به زمین میچسباند و این احساس ناکامی و حسرت همیشه در دل ما وجود دارد.
شاعر با تأکید بر اینکه حقیقت زندگی را نمیتوان در زیباییها و لذات دنیوی جستجو کرد، به ما یادآوری میکند که باید در پی حقیقت و معنای عمیقتری از زندگی باشیم، تا از وهم و ترفندهای دنیوی رهایی یابیم. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچکس در این دنیا کاملاً خوشبخت نیست و زندگی، با همه زیباییهایش، همواره چهرهای از رنج و ناامیدی دارد.
هوش مصنوعی: در هر جایی که نعمت و خوشی وجود دارد، خطر یا آسیب هم در کمین آن است. به همین ترتیب، زندگی دنیا مانند عسل دارای شیرینی است، اما در عین حال مگسهایی نیز وجود دارند که میتوانند آن را آلوده کنند.
هوش مصنوعی: در این مجلس که پر از غبار و تیرهحالی است، خوشی و خوشبختی کجا است؟ لذت و شیرینی کجا است؟ به اندازهی موجهای شراب، اینجا جامها چین و تزیین دارند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی میتوانی به زیبایی و شگفتی آن در دنیای اطرافت پی ببری، چرا که هر کنج و گوشهای از عالم به مانند فرشی زیر پای توست که زیباییهایش مانند نگینی در آینه در انتظار تماشاست.
هوش مصنوعی: نفس به جای اینکه آرام و بیصدا باشد، در خون و درد غوطهور میشود و باعث ایجاد آشفتگی در اجزای وجود و فضا میشود. این بیقراری و ناآرامی به دلیل طبیعت خاص احساسات ناآرام است که بر همه چیز اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: کبابی که کنار بدن مجروح من قرار دارد، به دلیل اشتیاق به لذتها و حسرتی که از ابروهای زیبا میکشم، از جذابیت خاصی برخوردار است.
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا، هر کس که چشم پاک و بیآلایشی داشته باشد، از دستچین کردن گلها و لالهها احساس شرم و خجلت نمیکند، چرا که هر قطرهی شبنمی در اینجا ارزشمند است.
هوش مصنوعی: خم هر موجی که به سمت ما میآید، یادآور نیرنگی است که در ابرویت نهفته است. این نیرنگ سبب شده که ما به خاطر دلشکستگیامان، دیگر نتوانیم به عهد و پیمان خود وفا کنیم؛ گویی توبهامان هم در آستین شکسته است.
هوش مصنوعی: به خود مغرور نشو که به ظواهر جسمانی دلبستهای، چون آنچه به زمین وابسته است، تنها گردی بیش نیست.
هوش مصنوعی: به اندازه ستارهها در آسمان، مشکلات و موانعی بر سر راهم دارم. هر دایره از این دام که به من مشکلات میدهد، در زیر نگین آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا، نمیتوان به هوایی بهتر از نغمههای حباب دست یافت. اگر بخواهی عزاداری کنی یا به آواز بخوانی، دل همین حال را دارد.
هوش مصنوعی: سعی نکن که از دل خود رازهایی را بیرون بکشی، زیرا این کار مانند آن است که از آینهای که غمگین است، تصویر را بگویی.
هوش مصنوعی: موجی به قدری از شرم و خجالت تحت تأثیر قرار گرفته که به آرامی و به طور کامل به عقب باز میگردد. این حالت نشان میدهد که تا چه حد ما را نگران و مأیوس کرده است.
هوش مصنوعی: تعلقها و وابستگیها برای ما ترسی ایجاد نمیکنند، چون مانند قفسی هستند که فقط نالهها و دردها را به همراه دارند و در عوض زیباییها و رنگهای مختلف را نیز با خود دارند.
هوش مصنوعی: در دنیای ما هیچ کس نتوانسته است به خوشی و رضایت برسد، حتی در طبیعت، که گلها هم بر روی پیشانی خود آثار غم و نگرانی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد
کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد
همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد
همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد
قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد
[...]
ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد
که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد
امام الحق که او را آفرینگوی است درگیتی
هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد
گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت
[...]
هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد
حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد
دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
[...]
دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین دارد
که پیوسته ز ابرویت بلایی در کمین دارد
نکوخواه توام جانا و می ترسم که بی جُرمی
بگردی از نکوخواهان چو بدگویت براین دارد
چه سود از باغ بلبل را که بی زلف و عذار تو
[...]
کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟
که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد
زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل
که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد
چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.