گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

بزرگ جهان خواجه شاه قدر

که بر عالم مکرمت پادشاست

وزیری که خورشید بر اوج خویش

بر او کم از دانه آسیاست

قوام کرم فخر دین کز کفش

طمع را همه کار کژ گشت راست

تماشاگه همت عالیش

از آن سوی دروازه کبرییاست

زمین تا بدین گونه بر هم نشست

چنویی ز پشت زمین بر نخاست

چه فتوی کند در حق بنده ای

که در شیوه بندگی بی ریاست

که او را ز ناگه به هنگام کوچ

غلامی در افزود و اسبی بکاست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode