گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

رسید کان مروت به قعر گوهر جود

ز صاین الدین دریای مکرمت محمود

سخی کفی که سه بعد و چهار عنصر را

دو نیر است؟ یک انگشت او به معنی جود

برای ختم مروت پس از ولادت او

به مهر کرد طبیعت مشیمه های ولود

زهی ضمیر منیرت نجوم را مصعد

زهی مکان رفیعت سپهر را مسجود

خدای کرد به همنامی پیمبر خود

ستوده سیرت او در نهاد تو موجود

ز امر و نهی کتابی است نزد او مرقوم

ز حل و عقد سجلی است نزد تو مشهود

ترا محل عنایت به مجلس مخدوم

ورا مقام شفاعت به حضرت معبود

مرا سعود فلک ره نموده اند به تو

که باد طالع تو حاصل قران سعود

تو باد رحمتی و صدر پادشا دریاست

به سعی باد ز دریا وفا شود مقصود

به پای مختصران نیست پای دانش تو

دراز گوش چه داند رسیلی داود

به حسن عهد ز خواجه صلات من بستان

که حسن عهد خود از چون تویی بود معهود

مرا گرفته شمار از وجود راه عدم

اگر تو خلعت من ناری از عدم به وجود

همیشه تا که سجودی بود عقیب رکوع

در تو باد چو قبله نشانه گاه سجود