گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

شاها تویی که خواجه گردون غلام تست

هر کار کان به کام تو باید به کام تست

ایام وقتی ار نفسی زد به توسنی

اکنون چو بندگان سر افکنده رام تست

تا نفخ صور رسته شد از زخم حادثات

هر کو نشسته در حرم اهتمام تست

زین فتح تازه روی که فهرست فتحهاست

از قاف تا به قاف جهان صیت نام تست

زین تاختن که بر در شبدیز کرده ای

روز عدو به شکل شب تیره فام تست

طوفان نوح و فتح تو آدینه بود از آنک

طوفان فتنه خنجر نصرت نیام تست

در بیستون فتاده هنوز ای ستون ملک

تب لرزه های سخت ز زخم حسام تست

هر جا که در نواحی کرمانشهان ددی است

نانش بپخته از جگر خصم خام تست

مهمان ناچخ تو به خون دل عدوست

هر سگ که بهتر از عدوی ناتمام تست

از پل نجست با تو بداندیش تو از آنک

نصرت رفیق موکب گردون خرام تست

آن پل صراط او شد و او بی خبر از آنک

زیر صراط دوزخی از انتقام تست

تیغت دریغ بود به خونش از این سبب

کشته شده به تیغ، کمینه غلام تست

او بود و یک برادر و آب آر و دست شوی

او شد ز دست و پای برادر، به دام تست

پیوسته کار فتح ز تو با نظام باد

زیرا نظام کار جهان در نظام تست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode