صد هزار آفرینِ ربِّ علیم
باد برابرِ رحمت ابراهیم
آفتابِ ملوکِ هفت اقلیم
که بدو نوشد این جلالِ قدیم
از پی خرّمیِ باغِ ثنا
باز بارانِ جود گشت مقیم
عندلیبِ هنر بباغ آمد
و آمد از بوستانِ فخر نسیم
گرچه از گشتِ روزگارِ جهان
در صدف دیر ماند دُرِّ یتیم
شکر و منّت خدای را کاخر
آن همه حالِ صعب گشت سلیم
ز آسمانِ هنر درآمد جم
باز شد لوک و لنگ دیوِ رجیم
شیر دندان نمود و پنجه گشاد
خویشتن گاوِ فتنه کرد سقیم
چه کند کار جادویِ فرعون؟
کاژدهائی شد این عصایِ کلیم
هر که دانست مر سلیمان را
تختِ بلقیس را نخواند عظیم
داند از کردگار کار، که شاه
نکند اعتقاد بر تقویم
ره نیابد بدو پشیمانی
زانکه باشد بوقتِ خشم حلیم
دارد از رأیِ خوبِ خویش وزیر
دارد از خویِ نیکِ خویش ندیم
ملکا، خسروا، خداوندا
یک سخن گویمت چو دُرِّ نظیم
پادشه را فتوح کم ناید
چون زند لهو را میان بدونیم
کار خواهی بکامِ دل بادت
صبر کن بر هوایِ دل تقدیم
هر کرا وقتِ آن بود که کند
مادرِ مملکت ز شیر فطیم
خویشتن دارد او دو هفته نگاه
هم بر آنسان که از غریم غریم
تا نکردند در بن چه سخت
پاک نامد ز آب هیچ ادیم
باز شطرنجِ ملک با دو سه تن
بدو چشم و دو رنگ بیتعلیم
تا چه بازی کند نخست حریف
تا چه دارد زمانه زیرِ گلیم
تیغ برگیر و می ز دست بنه
گر شنیدی که هست ملک عقیم
با قلم چونکه تیغ یار کنی
در نمانی ز مُلکِ هفت اقلیم
نه فلان جرم کرد و نی بهمان
نه بکس بود امید و نز کس بیم
هر چه بر ما رسد ز نیک و ز بد
باشد از حکمِ یک خدایِ کریم
مرد باید که مار کرزه بود
نه نگار آورد چو ماهیِ شیم
مار ماهی نبایدش بودن
که نه این و نه آن بود چون نیم
دونتر از مردِ دون کسی بمدار
گرچه دارند هر کسش تعظیم
عادت و رسمِ این گروه ظلوم
نیک ماند چو بنگری بظلیم
نه کسش یاور و نه ایزد یار
هر کرا نفس خورد نارِ جحیم
قصّه کوته به است از تطویل
کان نیاورد درّ و دریا سیم
سرکش و تند همچو دیوان باش
زین هنر بر فلک شده است رجیم
تا بود قدِّ نیکوان چو الف
تا بود زلفِ نیکوان چون جیم
سرِ تو سبز باد و رویِ تو سرخ
آنکه بدخواه در عذابِ الیم
باد میدان تو ز محتشمان
چون بهنگامِ حجّ رکنِ حطیم
همچو جدِّ جد و چو جدِّ پدر
باش بر خاص و عامِ خویش رحیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
جسته از محنت و بلای حجاز
رسته از دوزخ و عذاب الیم
آمده سوی مکه از عرفات
[...]
ای نسیم صبا تحیت من
برسان نزد خواجه ابراهیم
آنکه چون خلق او نداند بود
در بهاران به باغ بوی نسیم
ای کریمی که در کرم چون تو
[...]
مست و شادان در آمد از در تیم
کرده بیجاده جای در یتیم
زیر خط زبر جدش میمی
زیر زلف معنبرش صد جیم
زیر آن جیم طوبی و فردوس
[...]
روی بازار ملک هفت اقلیم
پشت حق بوالمظفر ابراهیم
شهریاری که طول عرض فلک
همتش را نیامدست جسیم
کوه با حلم او به مایه سبک
[...]
ای علایی ببین و نیک ببین
که زمانه ستمگریست عظیم
گه ز چوبی کند دمنده شنکج
گه ز گوسالهای خدای کریم
هر کرا فضل نیست نیم پشیز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.