شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است
که شام تا سحرم زلف یار در نظر است
چگونه تیره نباشد رخم که شمع مراد
نمی فروزد ازین آتشی که در جگر است
مگو که چند شوی بی خبر ز مستی عشق
کسی که مستیش از عشق نیست بی خبر است
هر آن بلا که رسد از بدان رسد همه را
ز نیکوانست مرا هر بلا که گرد سر است
نفیر و ناله خلق از جفای خار بود
اگر ز بلبل پرسی جفای گل بتر است
به تشنگی بیابان عشق شد معلوم
که سایه نشین سلامت نه مرد این سفر است
به پای بوس هوس بردنم فضول بود
همین بس است که بالینم آستان در است
مگو که گر بکشد عشق مات، عیب مگیر
چه جای عیب که خود عشق را همین هنر است
تو مست بودی و خسرو خراب تو سحری
گذشت عمر و هنوزم خمار آن سحر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت احساس تنهایی و غم فراق را بیان میکند. شب فراق برای او بسیار دشوار و سیاه است، زیرا فکر به زلف یار همواره در ذهنش است. وی از درد عشق و آتش درونش میگوید و اشاره میکند که مستی عشق را نمیتوان نادیده گرفت، زیرا کسی که از عشق مست نیست، از حقیقت عشق بیخبر است. شاعر ناله و درد خلق را به جفای گل و بلبل تشبیه میکند و بر این باور است که در عشق، تنها کسی میتواند به سلامت برسد که در آن سفر قرار گیرد. او همچنین سخن از عشق و عیبهایش به میان میآورد و بیان میکند که عشق خود هنری است که جای هیچ عیبی ندارد. در نهایت، او به یاد سحری میافتد که عمرش را سپری کرده و هنوز خمار آن لحظه است.
هوش مصنوعی: شب جدایی تاریک و غمانگیز است و برای من حتی سیاهتر از آن، زیرا از غروب تا سپیدهدم، دیدن زلف محبوب در ذهنم است.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است چهرهام تاریک باشد در حالی که شمع آرزوهایم از این آتش درون نمیافروزد؟
هوش مصنوعی: نگو چقدر از حالت عادی دور شدهای؛ کسی که در عشق غرق نشده، اصلاً از مستی عشق باخبر نیست.
هوش مصنوعی: هر مشکل و بدبختی که به ما میرسد، از سوی آدمهای بد به وجود میآید. در حالی که تمام خوبیها و نعمتها همیشه از نیکان و افراد خوب است. هر دشواری که دور و بر من است، ناشی از رفتار بد آنهاست.
هوش مصنوعی: اگر از بلبل بپرسی، او خواهد گفت که رنج و درد مردم به خاطر زخمهای خار است، اما جفای گل نسبت به بلبل، بدتر و شدیدتر است.
هوش مصنوعی: در بیابان عشق، تشنگی و نیاز به محبت نمایان میشود و مشخص است که کسی که در آرامش و سلامت زندگی میکند، توانایی تحمل سختیهای این سفر را ندارد.
هوش مصنوعی: در دل آرزوی رسیدن به کسی را داشتم و همین که پای آن معشوق را بوسیدم، کافی بود که نشان از بیصبری و شوق من باشد. اکنون در شرایطی هستم که در کنار او و در انتظارش هستم.
هوش مصنوعی: نگو که عشق اگر آدم را دیوانه کند، عیبی دارد. چه جای عیب که خود عشق همین خاصیت را دارد.
هوش مصنوعی: تو در حال مستی بودی و خسرو، با حال خرابش، شب را گذراند. عمر تو هم در همین حال سپری شده و هنوز هم اثر آن شب در ذهن و دل تو باقیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در این قصیده که گفتم من اقتفا کردم
باوستاد لبیبی که سیدالشعراست
بر آن طریق بنا کردم این قصیده که گفت:
«سخن که نظم کنند آن درست باید و راست »
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
تفاخر هنر از شهریار نامورست
جلال دولت عالی جمال ملت حق
که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
اگر زمانه بنازد ز عدل او نه شگفت
[...]
قوی دلی که به خلق و به خلق گل شکر است
ز خلق و خلقش چون گل شکر در آب تر است
ثبات دولت او جان صورت امل است
شعاع خنجر او نور دیده ظفر است
همای همت او ظل مردمی گسترد
[...]
به راه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا به آتش دوزخ برند مردم راست
براه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تراست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا بآتش دوزخ برند مردم راست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.