گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

لب لعل تو می‌ فروشی کرد

چشم مست تو باده‌نوشی کرد

این خطاها چو دید حاجب حسن

زان خط سبز پرده‌پوشی کرد

چه پراکنده گفت زلف‌، که دوش

خم شد و با تو سر به گوشی کرد

راز دل با لبت نگفته‌، خطت

سر برآورد وتیزهوشی کرد

عاقبت سست گردد اندر هجر

هرکه با عشق سخت کوشی کرد

خار، هر سرزنش که کرد، بهار

غنچهٔ تنگ‌دل خموشی کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode