بگرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب
سرت گردم نجاتم ده ز دست روزگار امشب
بر یاران ترشروی آمدم زین تلخکامیها
ز مستی خندهٔ شیرین به رویم برگمار امشب
ز سوز تب نمینالم طبیبا دردسر کم کن
مرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب
هزاران زخم کاری دارم اندر دل ولی هر دم
ز یک زخم جگر ترساندم بیماردار امشب
گرم خون از جگر بیرون زند نبود عجب زیرا
که از خون لب به لب گشته است این قلب فگار امشب
فنای سینهریشان گرمی ناب است ای ساقی
بده جامی و برهانم ز رنج انتظار امشب
شب هجرانم از جان سیر کرد آن زلف پرخم کو
که در دامانش آویزم به قصد انتحار امشب
مده داروی خواب ای غافل از شب زندهداریها
خوشم با آه آتشناک و چشم اشکبار امشب
اگر نالد «بهار» از زخم دل نالد، نه زخم سل
پرستاران چه میخواهید ازین بیمار زار امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به احساسات پیچیده و دردهای روحی خود اشاره میکند. او از طبیعت و بهار میخواهد که او را نجات دهد و از روزمرگی رهایی بخشد. به دوستانش اشاره میکند که از تلخی زندگی خسته شدهاند و از آنها میخواهد تا به او لبخند بزنند. همچنین او درد و رنجهای عاطفیاش را توصیف میکند و از درمانی برای دردهایش میپرسد. گوینده از عشق و انتظارش صحبت میکند و به حال زار و افسردگی خود اعتراف مینماید. در پایان، او به شب زندهداری و تلخیهایش اشاره میکند و از پرستاران میپرسد که چه میخواهند از او که در این وضع به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای جوهر سیال، امشب در دل بهار بگذر و مرا از چنگال سختیها و مشکلات رهایی بخش.
هوش مصنوعی: به همراه دوستانی که از من ناراحت هستند، بهخاطر این ناامیدیها و تلخیها، میخواهم امشب از خوشحالی و خندههای شیرین غافل نباشم و این حس خوب را در چهرهام نشان دهم.
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و احساسات درونیام شکایتی نمیکنم، ای پزشک، فقط کمی از مشکلاتم بکاه. بگذار امشب با یاد عشق و سرزمینم فکر کنم.
هوش مصنوعی: در دل من زخمای زیادی وجود دارد، اما هر لحظه از یک زخم جدید به شدت نگرانم و امشب به شدت مبتلا به این نگرانی هستم.
هوش مصنوعی: اگر خون از دل به بیرون بیاید، جالب نیست؛ چون این قلب پر از درد و رنج امشب، از خون لبریز شده است.
هوش مصنوعی: گفتن این که از باختن عشق و احساسات عمیق نسبت به آنها رنج میبرم، و این حالت من را داغ و بیقراری کرده است. ای ساقی، لطفاً یک جام به من بده تا از این درد انتظار رهایی یابم و شب را با آرامش سپری کنم.
هوش مصنوعی: در شب غم جدایی، زلفهای پیچخورده او مرا از زندگی سیر کرده است، و من آرزو دارم که خودم را در دامان او بیفکرم.
هوش مصنوعی: ای بیخبر از شبهای بیداری و زندهداری، داروی خواب نده؛ زیرا من tonight با درد و آتش در دل و چشمی پر از اشک، احساس خوبی دارم.
هوش مصنوعی: اگر بهار از درد دلش نالند، به خاطر زخمهایی نیست که پرستاران بر او وارد کردهاند. حالا شما از این بیمار بیچاره چه انتظاری دارید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به مستی در دلم گردد خیال روی یار امشب
که سازد هر زمان در گریهام بیاختیار امشب
به حالم شمع را گر دل بسوزد گو سر خود گیر
که در هجران مرا تا صبحدم اینست کار امشب
خیال آن پری دارد بدان حالم که میخواهد
[...]
مرا ای شمع میل گریه شد در هجر یار امشب
تو بنشین گریه دلسوز را با من گذار امشب
بیاد شمع رویش خواهم از سر تا قدم سوزم
برو ای اشک آب از آتش من دور دار امشب
فکندی وعده قتلم بفردا لیک می ترسم
[...]
ندانم بازم آغوش که خواهد شد دچار امشب
کنارم میرمد چون پرتو شمع از کنار امشب
ز جوش ماهتاب این دشت و در کیفیتی دارد
که گویی پنبهٔ میناست در رهن فشار امشب
ز استقبال و حال این املکیشان چه میپرسی
[...]
چو رخ برتافت دیدم طره گیسوی یار امشب
چهها دارد به سر این اختر دنبالهدار امشب
خدا از فتنههای موج این طوفان نگه دارد
شدم دریا نشین از گریهٔ بیاختیار امشب
به قربان تو فردا فکر از خود رفتنی دارم
[...]
نباشد دل چرا از لطف یار، امّیدوار امشب؟
به راهش قاصدی دارم، چو چشم انتظار امشب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.